گنجور

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴۰

 

بندگی بر در مردان خدا دین من است

خاک راه همه عالم شدن آئین من است

توتیائی است عجب خاک ره اهل نظر

که در او روشنی چشم جهان بین من است

گر بسگبانی ایندر بپذیرند مرا

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴۱

 

این کیست چنین ستاده سرمست

مست از می و جام باده در دست

مانند تو مه بر آسمان نیست

باور نکنم که در زمین هست

بنشین که خروس صبح برخاست

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

در سلسله عشق که بگسیختنی نیست

غیر از دل سودا زده آویختنی نیست

در سایه زلف تو نهد دام بلا را

هر فتنه که از چشم تو انگیختنی نیست

ما سر بکف خویش نهادیم درین کوی

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴۳

 

بیا زاهد مزن دم زین خرافات

بزن ساغر که فی التاخیر آفات

زمستان میرسد فصل شتا را

مبر بیهوده جز در جمع کافات

تو گر از کعبه میائی من از دیر

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴۴

 

صوفی امروز مگرمست زجامی دگر است

رفته از خویش که در سیر مقامی دگر است

می حلال است بکیش من و تزویر حرام

که بهر کیش حلالی و حرامی دگر است

رشته سبحه و زنار اگر چند یکی است

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴۵

 

ملک تسلیم و رضا دولت درویشان است

کسوت فقر و فنا خلعت درویشان است

قسمت پادشهان سیم و زر و تاج و کمر

رنج و اندوه و بلا، قسمت درویشان است

نوبت پادشهان دبدبه کوس و دهل

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴۶

 

در ره عشق نامرادی نیست

جنس بازار دل کسادی نیست

بسخنهای زاهد و مفتی

مرو از ره که اعتمادی نیست

بسوی شیخ استناد مکن

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴۷

 

چهر حق را جلوه اندر کعبه و میخانه نیست

گر بود جز در دلی آشفته و دیوانه نیست

ورد صبح و شام زاهد را اثر نبود اگر

هست تاثیری بجز در ناله مستانه نیست

بر در شاهان چه پوئی؟ از گدایان جو مراد

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴۸

 

ما را بشیخ شهر سوال و جواب نیست

زیرا که در میانه حساب و کتاب نیست

تو میروی بمسجد و من سوی میفروش

ای نور دیده جای عتاب و خطاب نیست

گوئی که حق عذاب کند گر خوری شراب

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۴۹

 

در مدرسه علم و عمل آموختنی نیست

جز درس نفاق و دغل اندوختنی نیست

گویند که در بزم دل افروخته شمعی است

روشن، که بدیر و حرم افروختنی نیست

این دفتر دانش اگر از سر حقیقت

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

دوش با یک جام می ساقی خرابم کرده است

نیز آباد از یکی جام شرابم کرده است

در حساب عاقلان از من بود دیوانه تر

پیر دانشمند، اگر عاقل خطابم کرده است

پوستها از سر کشیدستم چو گردون روز حشر

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۵۱

 

هر چه پوئی جز ره حق باطل است

هر چه جوئی جز خدا، بی حاصل است

از خودی بگذر که در راه خدا

صعب و بی پایان همین یک منزل است

عرش و کرسی در دل است اما چه سود

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۵۲

 

قسم تو اگر بیش بود کم شدنی نیست

ور کم بود افزون تر از آن هم شدنی نیست

با دست قضا پنجه مزن خواجه بدین دست

بازو چه کنی رنجه، کمان خم شدنی نیست

دانی که چه مقصود بود بیخردان را؟

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۵۳

 

بشکست اگر جام سر سنگ سلامت

بگریخت اگر نام سرننگ سلامت

رفتیم که در مدرسه زهدی بفروشیم

حالی که نشد باده گلرنگ سلامت

ور باده گلرنگ نیفتاده بچنگم

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۵۴

 

این کیست که او پرده ز رخسار کشیده است

سرمست و چمان جانب گلزار چمیده است

در دشت چنین لاله خودرو نشکفته است

در باغ چنین میوه شیرین نرسیده است

چون است که هر کس که طمع کرده بدان باغ

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۵۵

 

ذوق عارف دگر و مشرب عامی دگراست

ناتمامی دگر ایخواجه تمامی دگر است

در خم و جام و قدح زاده انگور یکیست

پختگی طعم دگر دارد و خامی دگر است

هر نفس خاصیتی دارد و هر دل هنری

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۵۶

 

بر لبم گوش نه که بانگ نی است

از دلم نوش کن که خم می است

خشت بر لب خمش ستاده چو خم

می چو سر جوش گشت وقتی قی است

جام ما چون تهی شود از می

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۵۷

 

تسبیح تو ایشیخ که صد دانه تمام است

ظاهر همگی دانه و باطن همه دام است

پیوسته چرا مست غرور از می دنیاست

در مذهب این شیخ اگر باده حرام است

راهی است نهانی ز دل خلق سوی حق

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۵۸

 

از داغ غمت هر که دلش سوختنی نیست

از شمع رخت محفلش افروختنی نیست

گرد آمده از نیستی این مزرعه را برگ

ای برق! مزن! خرمن ما سوختنی نیست

در طوف حریمش ز فنا جامهٔ احرام

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۵۹

 

اگنون که گذشته ز شب تیره دو پاس است

زی باده کشان نوبت تبدیل لباس است

از سر فکند شیخ بخلوتگه رندان

آن خرقه صد پاره که پشمینه پلاس است

در هندسه بینی دهن شیخ و لب جام

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۸
sunny dark_mode