گنجور

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۱

 

نه جا بسایه ی شاخی نه پا بحلقه ی دامی

نه پر شکسته بسنگی نه بر نشسته ببامی

بسی عجب نبود گر قرار هست و شکیبت

که از دیار حبیبت نیامدست پیامی

تمام سوخته دودی نداشت بر سر آتش

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۲

 

در اول جذب عشق از جانب جانانه بایستی

وگرنه سوز شمع از آتش پروانه بایستی

خرد را لاف و تا با دل نبودی آشنا عشقش

ندانستی که جا دیوانه را ویرانه بایستی

سزای هر که چیزی بود بگذر زاهد از رندان

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۳

 

هم ز کارم منع کردی هم بکارم داشتی

اختیارم دادی و بی اختیارم داشتی

میشود عمری که دارم انتظار وعده ای

یاد آن کز وعده ها در انتظارم داشتی

آمد و جان در رهش افشانده بودم دید و گفت

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۴

 

خامش ای دل منشین کو بودش رحم بسی

نه چنان هم که دهد بی‌طلبی کام کسی

ترسم ای روز وصال ای ز تو خوش روز دلم

نرسد عمر به پایان و به پایان برسی

تا که در ذوق خریدار کدام آید خوش

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۵

 

مگو مرگ است بی او زندگانی

که این ناکامی است آن کامرانی

لبم بست از شکایت عشق و آموخت

نگاهش را زبان بی زبانی

ز رشک خضر میمیرم که دانم

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۶

 

نشاید ار چو تویی در کنار من باشی

همین بس است که گویند یار من باشی

مرا بیک نگه از خود خجل توانی کرد

مباد کز ستمی شرمسار من باشی

تو کز میان دل من قدم برون ننهی

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۷

 

چرا چو ابر نگریی چرا چو باد نکوشی

چرا بروز ننالی چرا بشب نخروشی

نشسته بیخود و غافل ز کار اول و آخر

که از چه چشم گشودی و از چه دیده نپوشی

بدین بطالت و عطلت بدین جهالت و غفلت

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۸

 

ای شیفته ی روی نکوی تو جهانی

نیکو نتوان گفت که نیکو تر از آنی

در پیکر من روحی و در دیده ی من نور

نزدیکی و دوری و عیانی و نهانی

آشوب سر، آسیب خرد، آفت هوشی

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۹

 

برون از خویشتن یک ره اگر گامی دو بگذاری

دمی بی دوست ننشینی رهی بی دوست نسپاری

گرانتر از وجودت چیست ای دل اندرین وادی

بهمراهان رسی شاید اگر خود را تو بگذاری

زمیر کاروانم هست در خاطری حدیثی خوش

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۰

 

گر نه رخسار وی آشوب جهان بایستی

آن پری از نظر خلق نهان بایستی

آنکه بهرد گران عاقبت از ما بگذشت

هم از اول بمراد دگران بایستی

آبم از دیده روانست و دریغا که مرا

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۱

 

دل دگر با که سپارم که تو در جان منی

جان دگر با که فشانم که تو جانان منی

هنری نیست جز اینم ز چه پنهان سازم

گو همه خلق بدانند تو جانان منی

گفتمت مهر و در این گفته چه جای نظر است

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۲

 

در همه کون و مکان نیست جز اینم هوسی

که مگر بی هوسی زیست توانم نفسی

شعله‌ها سر زده‌ام از دل و جان طور صفت

موسی‌ای نیست دریغا که بجوید قبسی

بسته این گمشدگان دیده و گوش،  ارنه به راه

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۳

 

ترسم از چشم بد خلق رسد بر تو گزندی

گو بسازند نقابی و بسوزند سپندی

ما نه خود لایق تیریم و نه شایسته‌ی بندی

ور نه آن ابرو و آن طره کمان است و کمندی

لاف قوت مزن ای خواجه که از ما نخرد کس

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۴

 

تا به کی افزایش تن کاهش جان تا به کی

خانه ویران از پی تعمیر زندان تا به کی

وادی خونخوار عشق است این نه بازار هوس

ترک سر باید در این ره فکر سامان تا به کی

دل بر دلبر بیفکن جان بر جانان فرست

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۵

 

بهزار نامه دارم ز تو حسرت جوابی

سر لطف اگر نداری چه کم آخر از عتابی

من و دامن خیالت که نه روز داند از شب

نه وصالی از فراقی نه حضوری از غیابی

بخیال روی و زلف تو شبم خوش است و خواهم

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۶

 

در بلورین خانه عکس طلعت داراستی

یا که آن نور حق استی آن دل داناستی

روی شاه است اینکه عکس افکنده بر کاخ بلور

یا سپهر است این و آن مهر جهان آراستی

سد هزاران عکس بینی چون نظر پوشی ز اصل

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۷

 

سرو سیمین که دیده در چمنی

و آفتابی میان انجمنی

گلبن بزم و شاهد چمنی

زینت باغ و زیب انجمنی

نشنیدی زمانهان سخنی

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۸

 

پای سروی و گوشه ی چمنی

خوش بود خاصه سرو سیمتنی

گل بدامان برند و گلرخ من

گلبنی را میان پیرهنی

انجمن در چمن کنند و مراست

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۵۹

 

موکب شاه جهان آمده است و از پی

نصر و فتح است و ظفر تا بخراسان از ری

کاسه از فرق عدو گیر نه از دست حبیب

نغمه از ناله ی وی جوی نه از ناله ی نی

دشمن از تیغ شهنشه خرد از لمعه ی عشق

[...]

نشاط اصفهانی
 

نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۰

 

من و اندیشه ی باری که ندارد یاری

نگشاید دل از آن گل که بود با خاری

عجب از مفلس بی خانه که مهمان خواند

دل بدست آر و پس آنگه بطلب دلداری

راحت هر دو جهان پاکی دل از هوس است

[...]

نشاط اصفهانی
 
 
۱
۱۱
۱۲
۱۳
۱۴
۱۵
sunny dark_mode