گنجور

 
نشاط اصفهانی

ای شیفته ی روی نکوی تو جهانی

نیکو نتوان گفت که نیکو تر از آنی

در پیکر من روحی و در دیده ی من نور

نزدیکی و دوری و عیانی و نهانی

آشوب سر، آسیب خرد، آفت هوشی

آرام دل، آسایش تن، راحت جانی

در خاطر آگاه دلان معنی عقلی

در دیده ی صاحب نظران صورت جانی

آنرا که بنظاره ی روی تو فتد کار

هر بار دانی باید و هر لحظه روانی

وانرا که در اوصاف تو باشد سر گفتار

هر عضو لبی باید و هر موی زبانی

بد عهدی و جور از تو نکو روی نیاید

یا از اثر عهد شهنشاه جهانی

دارای جهان فتحعلی شه که مبادا

از خدمت او دور نشاط ارچه زمانی