پای سروی و گوشه ی چمنی
خوش بود خاصه سرو سیمتنی
گل بدامان برند و گلرخ من
گلبنی را میان پیرهنی
انجمن در چمن کنند و مراست
چمنی در میان انجمنی
راز خود گفتمش که میدانم
بر نیاید از آن دهن سخنی
نرسد دست کس بدامن دوست
چاک ناکرده جیب پیرهنی
این طبیبان علاج کس نکنند
تا در او هست امید زیستنی
گفته بودم که نشکنم توبه
آوخ از دست زلف پرشکنی
باز امشب خراب و بیخود ومست
میبرندم برون زانجمنی
چون گنه با امید رحمت اوست
خوشتر است از ثواب همچو منی
پا نهندت بسر نشاط آخر
خاک این راه و خاراین چمنی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشقی عمیق و تمایل به نزدیکی به محبوب است. شاعر در فضایی پرگل و چمن نشسته و از زیبایی طبیعت و محبوبش لذت میبرد. او به راز دلش با محبوبش اشاره میکند و به این نکته میپردازد که هیچ کس نمیتواند به او نزدیک شود، مگر با اجازه خود. شاعر در اینجا به طعنه به طبیبان اشاره میکند و میگوید که هیچ درمانی برای حال او نیست، چون امید به زندگی و عشق در دلش زنده است. او از عزم خود برای شکستن توبه سخن میگوید و از حس تخدیر و نشئگی در شب یاد میکند. در نهایت، شاعر برای خود و دیگرانی که وارد عالم نشاط و عشق میشوند، آرزوی خوشبختی و رهایی از مشکلات را میکند.
هوش مصنوعی: نشستن کنار درخت سرو و در گوشهای از چمن لذتبخش است، بهویژه وقتی که سرو زیبا و رنگی باشد.
هوش مصنوعی: گلها به دامان مینشینند و چهرهی زیبای من گلی دارد که در بین لباسش پنهان است.
هوش مصنوعی: جمعی در باغ مشغول شادی و خوشگذرانیاند، اما من تنها در همان باغ، به تنهایی و بیخبر از آنها هستم.
هوش مصنوعی: به او گفتم که من راز خود را میدانم و از او چیزی نمیشنوم که بگوید یا بیان کند.
هوش مصنوعی: هیچکس به دوست نزدیک نمیشود، مگر اینکه خود را آماده کرده باشد و زحمتی کشیده باشد.
هوش مصنوعی: این پزشکان درمان کسی را انجام نمیدهند، مگر اینکه در او امیدی به زندگی وجود داشته باشد.
هوش مصنوعی: من گفته بودم که عهد و پیمان خود را نمیشکنم، اما افسوس که زلف زیبا و فریبنده او مرا شکست.
هوش مصنوعی: امشب دوباره در حالی که مست و سرگشتهام، مرا از جمع بیرون میبرند.
هوش مصنوعی: گناه من در مقایسه با امیدی که به رحمت او دارم، برایم پسندیدهتر است از پاداشی که برای اعمال نیک به دست میآورم، همانند من که این احساس را دارم.
هوش مصنوعی: به زودی به مرحله شادی و خوشی میرسی، حتی اگر در مسیر با مشکلات و سختیها روبرو شوی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای خروس ایچ ندانم چه کسی
نه نکو فعلی و نه پاک تنی
سخت شوریده طریقیست تو را
نه مسلمانی و نه برهمنی
طیلسان داری و در بانگ نماز
[...]
ساکن خانقاه «اَوْ اَدْنی»
سالک شاهراه «اَرْسَلْنا»
هر چه موی سپید بینی تو
دست در دامن بهانه زنی
برکنی گوئی این ز سودا بود
من ندانم که را همی شکنی
پنبه زاری شد آن بناگوشت
[...]
چون تو را خوان و کاسه نبود
بیهده کوس مهتری چه زنی
بی مروت تو را منی نرسد
ای منی چند از این منیّ و منی
با همه نادری و نو سخنی
برنتابیم روی از آن کهنی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.