گنجور

 
نشاط اصفهانی

موکب شاه جهان آمده است و از پی

نصر و فتح است و ظفر تا بخراسان از ری

کاسه از فرق عدو گیر نه از دست حبیب

نغمه از ناله ی وی جوی نه از ناله ی نی

دشمن از تیغ شهنشه خرد از لمعه ی عشق

همچو شمع سحر از باد و گلستان از دی

آخر ای دل نه تو از خیل شهی خیز و براه

قدمی نه که شود بدرقه ات همت وی

چند بیهوده بسر میبری این عمر عزیز

تا کی آخر بعبث عمر گذاری تا کی

بار بگشا که ازین راه سفرهاست به پیش

سست منشین که در این دشت خطرهاست ز پی