دل دگر با که سپارم که تو در جان منی
جان دگر با که فشانم که تو جانان منی
هنری نیست جز اینم ز چه پنهان سازم
گو همه خلق بدانند تو جانان منی
گفتمت مهر و در این گفته چه جای نظر است
تو بدین طلعت افروخته برهان منی
زخمی ای خواجه گرت با من مسکین رحمی ست
دردی ای دوست اگر از پی درمان منی
چه غم از دوش و چه اندیشه ز فردا دارم
تویی آغاز من و باز تو پایان منی
خط او سرزده یا سرزده ای از خط او
روزکی چند شد ای دل که بفرمان منی
گفتم ای دست بدامانش رسی روزی و شد
جیب جان چاک و تو در چاک گریبان منی
گفتم ای پا گذری بر سر راهش آخر
عمر از دست شد و باز بدامان منی
گفتمش با سر زلف تو رسد دست نشاط
گفت زنهار همین بس که پریشان منی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق عاشقانه و وابستگی شاعر به معشوق است. شاعر در آن از درد و رنجی که ناشی از عشق است سخن میگوید و نشان میدهد که معشوق تنها دلیل بقای اوست. او نمیتواند عشقش را پنهان کند و میداند که تمام هستیاش به معشوق وابسته است. در واقع، شاعر از درد ناشی از دوری و فراق میگوید و به صراحت اشاره میکند که معشوق آغاز و پایان زندگیاش است. احساس ناتوانی و آرزو برای نزدیکی به معشوق، در تمام ابیات این شعر حس میشود.
هوش مصنوعی: دل را به چه کسی بسپارم وقتی تو در وجود من حضور داری؟ و جانم را به چه کسی تقدیم کنم وقتی تو محبوب من هستی؟
هوش مصنوعی: من هیچ هنری جز این ندارم که چرا آن را پنهان کنم؛ بگذار همه بدانند که تو محبوب منی.
هوش مصنوعی: به تو گفتم که عشق و محبت در این موضوع چه جای تأمل دارد، تو با این چهره درخشان و زیبا، خود دلیلی هستی برای من.
هوش مصنوعی: ای خواجه، اگر بر من مسکین رحم کنی و زخمی را متوجه شوی، دوست عزیز! اگر به دنبال درمان درد من هستی، لطفاً به من کمک کن.
هوش مصنوعی: چه غمی از بار زندگی بر دوش خود دارم و چه فکری درباره فردا میکنم. تو در آغاز وجود من هستی و در انتها نیز تو هستی.
هوش مصنوعی: کسی به جان من وارد شده است که خطش مرا به شدت تحت تاثیر قرار داده. ای دل، چند روزی است که تو به دلم فرمان میدهی و من تحت سلطه توام.
هوش مصنوعی: گفتم روزی به او میرسی و به خاطرش مشکلاتی که در زندگی داشتی، از بین میرود، اما تو هم اکنون درگیر مسائلی هستی که مانع از این دیدار میشود.
هوش مصنوعی: گفتم ای کسی که بیخبر و ناآگاه از مسیر زندگیام میگذری، در پایان عمرم به ناچار از زندگیام دور شدم و دوباره به من نزدیک میشوی.
هوش مصنوعی: به او گفتم که آیا دست شادابی و خوشی به موهای زیبا و مجنونی تو میرسد؟ او پاسخ داد که مراقب باش، همین که تو اینطور پریشان هستی، کافی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.