گنجور

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱

 

ای نام خوشت جوهر شمشیر زبان‌ها

پیوسته ازاین سلسله زنجیر بیان‌ها

روز ازل از بهر نثار قدم تو

محزون شده در مخزن دل نقد روان‌ها

آن دم که نبود از غم و شادی اثری بود

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۷

 

بینم چو خرامان بره آن سرو روان را

ایثار کنم در قدمش نقد روان را

سازد بیکی تیر دو صد طایر جان صید

هرگاه که زه میکند ابروش کمان را

گل را شود از شرم شکر خنده فراموش

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۱

 

ای حسن تو از چهره خوبان همه پیدا

از چهره خوبان همه حسن تو هویدا

مجنون صفاتیم در این دشت که داریم

چون لاله بدل داغ ز عشق رخ لیلا

مائیم که بر حسن ازل بوده و هستیم

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۲

 

ای گشته ز تو سر نهان جمله هویدا

از عکس جمالت شده روشن همه دلها

تا پرتو حسن رخ تو کرد تجلی

از وی شده موجود وجود همه اشیا

آمد بوجود از عدم آن عشق جگر سوز

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۹

 

بیرون نکنی تا ز سر این کبر و منی را

دیدار نه بینی رخ یار یمنی را

تا جلوه دهد چهره زیبا خود آن یار

بزدای ز آئینه دل زنک منی را

برقامت جان جامه هستی نزده چاک

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۳۴

 

خوش نور خدائیست عیان در نظر ما

از روی تو ای روی تو نور بصر ما

سازد بهوس خشک لب چشمه خورشید

هر چشمه که جاری شود از چشم تر ما

بی روی تو ای شمع دلفروز جهان چند

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۶۱

 

در مصطب تجرید مرا تا که مقامست

از جام توام باده توحید به کامست

تنها نه همین دوش بدوش غم عشقم

کف بر کف مینا و لبم بر لب جام است

این هستی تو گشته حجاب تو و گر نه

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۶۴

 

ای گشته صفاتت بجهان آیینه ذات

ذات تو بود مهر و صفاتت همه ذرات

چون مشعله خور که شد از ذره فروزان

ما راست فروزان ز صفت شعشعه ذات

تا رایت عشق تو نگردید نمایان

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۶۶

 

ما را که بجز بر رخ خوبت نظری نیست

جز خاک کف پای تو کحل البصری نیست

شاها ز عطای تو کجا چشم بپوشم

هر چند ترا بر دل مسکین نظری نیست

چون مرغ دل از گوشه بام تو نخیرد

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۶۷

 

دل را که ز مهر رخت آرام گهی نیست

جز در کنف زلف تو آرامگهی نیست

با آنکه ندیده است ز چشم تو گهی خشم

از روی نظر لطف گهی هست گهی نیست

کوبند شهان گر همه کوس لمن الملک

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۰۹

 

تا عکس رخش در دل عشاق عیان شد

برداشت ز رخ پرده و در پرده نهان شد

برخاست ز صحرای عدم گرد معانی

چون بحر وجود ازلی موج فشان شد

از صبح ازل نقش رخ یار بدیدم

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۳۴

 

کس در دل من ره بجز آن دیار ندارد

جز یار در اینخانه کسی بار ندارد

آنرا که دل و دیده بود جلوه گه یار

در سر هوس صحبت اغیار ندارد

مردانه نهاد آنکه در ره عشقش

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۳۵

 

زانروز که تا ماه رخش در نظر آمد

کام دلم از رهگذر دیده برآمد

خورشید جمالش چو زد از مشرق جان سر

شد صبح وصال و شب هجران بسر آمد

ای بیخبر از ما خبر از عشق چه پرسی

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۴۵

 

ای دل بگشا چشم و ببین جلوه دلدار

کرده است تجلی همه جا بر در و دیوار

سریست نهان در دل مردان ره عشق

کان را نتوان کرد عیان جز بسردار

از حلق حریفان بگشودند بسی خون

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۱۴۸

 

هر نقش که بر لوح قضا خامه تقدیر

درزایچه طالع هر کس زده تحریر

یکنقطه ازآن حال شود گرچه باصلاح

تجدید کند دایره ها موجد تدویر

روز ازلم قرعه چو در جرعه کشی رفت

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۲۶

 

ای کار گه نقش خیالت بصر من

گلچین گلستان جمالت نظر من

سلطان سراپرده تجریدم و باشد

از خاک کف پای تو تاجی بسر من

از کثرت امواج حوادث ز چه ترسم

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۲۳۰

 

دست در آفاق یافت نرگس فتان تو

سینه مردم شکافت خنجر مژگان تو

خنده بدریا زنند دیده گریان من

پرده گل بر درد غنچه خندان تو

قدر گهر کرد پست عقد لآلی من

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۳۴

 

روی تو که آئینه رخسار تجلیست

تابنده چو خورشید ز انوار تجلیست

هرگز نکند جز تو بدیداربتان میل

هر دیده که آن مایل دیدار تجلیست

مهر تو بهر سینه که جا کرده نهانی

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۳۷

 

سروی چو قدت جلوه کنان گه بچمن خاست

کز جلوه چو گلزار همه شهر بیار است

گل گرچه بود خرم و زیبا و دلارام

چون روی دلارای تو کی خرم و زیباست

تا صنع خدا جمله بیکباره به بینند

[...]

نورعلیشاه
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش دوم » شمارهٔ ۴۰

 

آن یار که دی از بر من بار سفربست

گویابهلاک من مهجور کمر بست

تا سربرهش هر قدمی فرش نماید

خورشید کمر بست چو آن یار سفربست

از خانه چو او رفت سفر جانب صحرا

[...]

نورعلیشاه
 
 
۱
۲