گنجور

 
نورعلیشاه

ای گشته صفاتت بجهان آیینه ذات

ذات تو بود مهر و صفاتت همه ذرات

چون مشعله خور که شد از ذره فروزان

ما راست فروزان ز صفت شعشعه ذات

تا رایت عشق تو نگردید نمایان

در رزمگه عقل نشد فتح مهمات

کوس لمن الملک تو ای شاه دمادم

کوبند ملایک همه بربام سموات

جز پیش رخت سجده نیاریم که باشد

محراب خم ابروی تو قبله حاجات

زافراد جهان هر که الف وار شده فرد

در عرصه تجرید برافراشته رایات

تا لمعه از نور علی یافت نشد، خضر

بک قطره ز حیوان نشدش یافت بظلمات