بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۱
گاهی عتاب و گاه ترحم نمودهای
گه زهر چشم و گاه تبسم نمودهای
با اهل درد جور و جفا کردهای به ناز
مهر و وفا به اهل تنعم نمودهای
شب چون عرق نشسته به رویت ز تاب می
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۲
باز ای فلک نتیجهٔ انجم نمودهای
دندان کین به اهل تنعم نمودهای
خورشید من چو ذره جهانیست در پِیَت
از بس که روی گرم به مردم نمودهای
تو رخ نمودهای که دهم جان به یک نظر
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۳
خلقی به حسن خویش گرفتار دیدهای
زان ناز میکنی که خریدار دیدهای
چندانکه خشم و ناز کنی زارتر شوم
زارم ازآن کشی که مرا زار دیدهای
کوشی به عزت دگران رغم جان من
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۴
من کیستم شکستهدل هیچکارهای
سرگرم جلوهای و خراب نظارهای
زین آتشی که عشق تو افروخت در دلم
فریاد اگر به خرمنت افتد شرارهای
در چنگ آفتم چو دهد شوق مو کشان
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۵
ساقی چه سر گران به من زار گشتهای
پیمانهای بنوش که هشیار گشتهای
در بحر خواب بودی و طوفان گرفته بود
اکنون قیامتست که بیدار گشتهای
قدر گلاب میشکند عطر دامنت
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۷
صوفی ز کعبه رو به خرابات کردهای
نیک آمدی بیا که کرامات کردهای
صنعت مکن که هر دو گرفتار یک دریم
ما آه و ناله و تو مناجات کردهای
صحبت قضا ندارد و نقد روان بقا
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۰
ای غنچهٔ تو در سخن از سر معنوی
نخلت کرشمهبار ز انفاس عیسوی
شیرینخرام من گذری کن به بوستان
تا گل به مقدمت فگند تاج خسروی
گلهای نوشکفته به وصف تو در چمن
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۵
هرسوی جلوهای گل خندان چه میکنی
خود را بهر کنار خرامان چه میکنی
جایی دگر نماند که گیرم عنان تو
رفتم ز کار این همه جولان چه میکنی
بنما به عاشق آن لب آلودهٔ شراب
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۷
دارد نسیم گل دم جانبخش عیسوی
تا بوی گل ز گلشن مقصود بشنوی
آیینه ی جمال تو در چشم اهل دید
دارد هزار جلوه ی صوری و معنوی
ما را چو در سخن لب لعل تو جان دهد
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۰
شب چون روم ز منزل آن ماه خرگهی
از دیده سیل اشک نهد رو بهمرهی
چندانکه رفتم از پی گرد سمند او
روزی نشد که پر شود این دیده ی تهی
هر دم هزار قافله ی جان ببوی او
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۴
بنشین و از میان کمر فتنه را گشای
تا جان تشنه را دهم آبی قبا گشای
در انتظار یک نگهم جان بلب رسید
چشمی بروزگار من مبتلا گشای
از حد گذشت روشنی مجلس رقیب
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۰
می خواه اضطراب برای چه می کنی
جامی بکش حجاب برای چه می کنی
اکنون که من خرابتر از دیگران شدم
پرهیز از شراب برای چه می کنی
دانسته ام که شب همه شب چیست در سرت
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۲
از گریه سوختیم و تو آهی نمی کنی
در آب و آتشیم و نگاهی نمی کنی
بهر تو در متاع خود آتش زدیم و هیچ
رحمی بحال خانه سیاهی نمی کنی
ما را ز پهلوی تو چو دل نامه شد سیاه
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۳
تا کی نشان خویش بظلمت فرو بری
یکرنگ عشق باش که نامی برآوری
آیینه پاک دار چه حاجت بجام جم
اکنون که دست داد صفای قلندری
آب حیات نیز نماند عزیز من
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۴
هر گه فسانه من مجنون هوس کنی
نشنیده یی هزار یکی از چه بس کنی
زینسان که گوشت از صفت حسن خود پرست
مشکل بود که گوش بگفتار کس کنی
صیدم کن ای سوار مبادا نیابیم
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۷
بس تازه و تری چمن آرای کیستی
نخل امید و شاخ تمنای کیستی
روز آفتاب روزن و بام که می شوی
شبها چراغ خلوت تنهای کیستی
رنگت چو بوی دلکش و بویت چو روی خوش
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۳
بگشای پرده از گل رخسار اندکی
آبی نما بتشنه ی دیدار اندکی
بسیار نازکی، مکن آزار بی دلان
ای گل گذار همدمی خار اندکی
رفتی بگشت باغ و من از در فغان کنان
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - بر کاینات آنچه یقین فرض و واجبست
بر کاینات آنچه یقین فرض و واجبست
مهر و محبت اسدالله غالبست
انسان ندانمش که نداند بهین قوم
آنرا که هل اتی علی الانسان مناقبست
فرقست از آنکه زاده ی دین آمد از ازل
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - در منقبت امام هشتم علی بن موسی الرضا علیه التحیة والثناء
بعد از نبی که آینه ی حی دایمست
عالم بذات بی بدل شاه قایمست
در رؤیت احد سهر و نوم او یکیست
بیدار بخت او که بدین دیده نایمست
ذاتش که آفتاب نمودار لطف اوست
[...]
بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در مدح مولای متقیان امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام
باغ جهان و هر چه درین قصر نه درست
یکسر طفیل حیدر و اولاد حیدرست
آثار لوح و خامه ی قدرت نگار اوست
مجموعه صورتی که ز الوان مصورست
از جلوه ی جمال علی دارد آب و رنگ
[...]