گنجور

نظام قاری » دیوان البسه » قصاید » شمارهٔ ۱ - (قصیده آفاق وانفس)

 

نیست پوشیده بر اهل خرد و استبصار

زانکه(الناس لباس) است کلام اخیار

ای که از اطعمه سیری زپی البسه رو

که تن از رخت عزیز است و شکم پرور خوار

خور شست و کنش و پوشش و ارباب تمیز

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۷ - کمال خجندی فرماید

 

این چه مجلس چه بهشت این چه مقامست اینجا

عمر باقی رخ ساقی لب جامست اینجا

این چه خرگه چه تتق این چه خیامست اینجا

چترمه رایت خور ظل غمامست اینجا

قلمی گرچه بود خواجه ابیاریها

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۰ - شیخ سعدی فرماید

 

کس ندانم که درین شهر گرفتار تو نیست

هیچ بازار چنین گرم چو بازار تو نیست

کیست ای مویند درزی که هوا دار تو نیست

هیچ بازار چنین گرم چه بازار تونیست

یلمه صوف مشو بسته بند والا

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۵ - خواجه حافظ فرماید

 

ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست

منزل آن مه عاشق کش عیار کجاست

قیچجی؟ بقچه رخت من و دستار کجاست

وان کلاه و کمرو موزه بلغار کجاست

روز پوشیدن رختست و بهار و صحرا

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۹ - شیخ سعدی فرماید

 

مشنو ای دوست که بعد از تو مرا یاری هست

یا شب و روز بجز ذکر توام کاری هست

مشنو ای جبه که جز پیرهنم یاری هست

یا بجز پیچش دستار مرا کاری هست

گر بگوئی که بحمل و تتقم کاری نیست

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۲۵ - خواجه حافظ فرماید

 

عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه‌سرشت

که گناه دگری بر تو نخواهند نوشت

عیب قطنی مکن ای اطلس پاکیزه سرشت

تار او چونکه بپود تونخواهند نبشت

تو اگر توت نسب داری و او گر پنبه

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۳۶ - خواجه حافظ فرماید

 

سالها دفتر ما در گرو صهبا بود

رونق میکده از درس و دعای ما بود

سالها تا رتنم تافته کمخا بود

دل چون پرمگس شیفته والا بود

پیش ازان روز که والا شود آب سرسنگ

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۴۱ - خواجه صدر الدین جوهری فرماید

 

دعوی حسن برخسار تومه کرد نکرد

با رخت کس سوی خورشید نگه کرد نکرد

نسبت چتر شهی عقل بمه کرد نکرد

دیده زان سایه بخورشید نگه کرد نکرد

چهره شاهد والا بجز از مشک و غداد

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۴۲ - خواجه حافظ فرماید

 

گوهر مخزن اسرار همانست که بود

حقه مهر بدان مهرو نشانست که بود

جوهر صوف و سقرلاط همانست که بود

ارمک و خاص بدان مهر و نشانست که بود

کیسه اطلس پر گرد عبیر و عنبر

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۴۵ - خواجه حافظ فرماید

 

تا زمیخانه و می نام و نشان خواهد بود

سرما خاک ره پیر مغان خواهد بود

تازقطنی و قدک نام و نشان خواهد بود

تنم از شوق شمط جامه دران خواهد بود

برزمینی که در وصندلی رخت نهند

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۴۶ - همچنین در جواب او

 

تا که رختم ببر جامه بران خواهد بود

از بی وصله دو چشمم نگران خواهد بود

دست ما درازل و دامن یکتائی بود

برهمانیم که بودیم و همان خواهد بود

آفت دور بدستار بزرگان مرساد

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۴۷ - خواجه حافظ فرماید

 

در ازل عکس می لعل تو در جام افتاد

عاشق سوخته دل در طمع خام افتاد

در ازل پرتو کرباس براندام افتاد

هر کجا برهنه در طمع خام افتاد

تانگردید بسر نیک نیامد دستار

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۴۸ - شیخ سعدی فرماید

 

پیش رویت دگران صورت بر دیوارند

نه چنین صورت معنی که تو داری دارند

گلها پیش گل شرب سراسر خارند

جامهائی که ببارند جز اطلس بارند

غیر دستار که پیچش و مندیله او

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۵۱ - خواجه حافظ فرماید

 

مطرب عشق عجب ساز و نوائی دارد

زخم هر زخمه که زد راه بجائی دارد

گل بر اطلس اگر چند قبائی دارد

نه قبائیست که گویند بهائی دارد

مشنوا یخواجه تو در مذهب ارباب لباس

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۵۲ - و من نوادر طبعه

 

مله را آستر خسقی و والا نرسد

همه کس را بجهان منصب والا نرسد

کس نپوشید ببالای قبا پیراهن

انکه را زیر بود جای ببالا نرسد

جامه صوف کتان گرچه بریسد باریک

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۵۵ - خواجه حافظ فرماید

 

دوش می‌آمد و رخساره بر افروخته بود

تا کجا بازدل غمزده سوخته بود

آتشین تافته آل برافروخته بود

تا کجا شرب لحافی شب دی سوخته بود

اینکه دیدی که گس خان اتابک میسوخت

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۵۶ - مولانا حافظ فرماید

 

در نظر بازی مابیخبران حیرانند

من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

در قبا پوشی ما کج کلهان حیرانند

در لباس این سخنان جامه دران میدانند

دانی این گوی در گرد گریبانها چیست

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۵۷ - شیخ سعدی فرماید

 

دنیی آن قدر ندارد که براو رشک برند

یا وجود و عدمش را غم بیهوده خورند

نیست تشریف لباسی که برو رشک برند

یاقد ناقص او را غم بیهوده خورند

نظر آنانکه نکردند بپشمین شلوار

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۶۳ - شیخ سعدی فرماید

 

دوش بی روی تو آتش بسرم بر میشد

آبم از دیده همیرفت و زمین ترمیشد

جیب اطلس چو پر از کشمه عنبر میشد

جامها جمله ازان نفحه معطر میشد

سحر آشفته چو برخاستم از جامه خواب

[...]

نظام قاری
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۶۴ - مولانا حافظ فرماید

 

آنکه رخسار ترا رنگ گل نسرین داد

صبر و آرام تواند به من مسکین داد

انکه تشریف ترا خبر و زنخ رنگین داد

صوفکی نیز تواند بمن مسکین داد

آنکه او رخت سفیدم جهت تابستان

[...]

نظام قاری
 
 
۱
۲
۳