گنجور

 
نظام قاری

در نظر بازی مابیخبران حیرانند

من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

در جواب او

در قبا پوشی ما کج کلهان حیرانند

در لباس این سخنان جامه دران میدانند

دانی این گوی در گرد گریبانها چیست

دهنی چند که آنهاش همه دندانند

رخت لاوسمه وزر بفت که بی زر بزرند

غیرت اطلس گلگون خور رخشانند

جامهائی که مرا هست بشستن چو رسد

گازرانش عوض اجرت خود نستانند

تا بسر راست بدارند عروسان معجر

ماه و خورشید بچرخ آینه میگردانند

جامه صوف بپوشند و نشینند بخاک

جامه پوشان چنین مستحق پشیمانند

دگمه بر جامه والا نگرو غنچه گل

نیست پوشیده بتو هر دو بهم میمانند

طرفه بازار قماشیست که ماشاءالله

قدر ماشا و سقرلاط به هم یکسانند

گرچه دانم هنری گفته قاری به لباس

چه توان گفت که این خلق هنر پوشانند

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
همام تبریزی

آنچه باید همه داری و نداری مانند

کس نگوید مه و خورشید به رویت مانند

اتفاق است که بی مثل جهانی لیکن

قیمت حسن تو صاحب‌نظران می‌دانند

عکس گل‌های رخ خویش در آیینه ببین

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از همام تبریزی
امیرخسرو دهلوی

خم زلف تو که زنجیر جنون می خوانند

ای خوش آن طایفه کاین سلسله می جنبانند

ای صبا، نرم تری روب غبار زلفش

که دران مشتی زندانی بی سامانند

عجب آمد همه را مردنم از هجر و مرا

[...]

سیف فرغانی

عاشقان را که دل مرده زعشقت زنده است

تو چو جانی وهمه بی تو تن بی جانند

شود از شعله جهانسوز چراغ خورشید

گر چو شمع قمرش با تو شبی بنشانند

طوطیانی که بیاد تو دهان خوش کردند

[...]

سلمان ساوجی

گاه در مصطبه دردی کش رندم خوانند

گاه در خانقهم صوفی صافی دانند

تو مرانم ز در خویش و رها کن صنما

تا به هر نام که خواهند مرا می‌خوانند

باد پایان سخن کی به صفای تو رسد؟

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سلمان ساوجی
کمال خجندی

ورق روی تو عشاق نکو می خوانند

چون رسد کار به زلفت همه در میمانند

صورنت صاحب معنی ز ملک به دانست

لیکن اهل نظرته بهتر ازین میدانند

ساعد و دست نوام بیم نمایند به نیغ

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه