گنجور

 
نظام قاری

کس ندانم که درین شهر گرفتار تو نیست

هیچ بازار چنین گرم چو بازار تو نیست

در جواب او

کیست ای مویند درزی که هوا دار تو نیست

هیچ بازار چنین گرم چه بازار تونیست

یلمه صوف مشو بسته بند والا

زانکه والاست شعار زن و این کار تو نیست

ای فلک هست کفایت قدک رنگینم

احتیاجیم بدین اطلس زرکارتونیست

ای سلق اهل درم از تو ندارند گزیر

مگرش هیچ نباشد که خریدار تو نیست

جامه با صندلی و گت بگذار ای صندوق

سر خود گیر که این بقچه کشی کار تو نیست

گشته ام گردگلستان و ریاض کمخا

الحق ای جامه لاوسمه چو گلزار تو نیست

صفت کلفتنت کرد سرآمد قاری

شیوه نیست که در پیچش دستار تو نیست