گنجور

قاسم انوار » انیس العارفین » بخش ۲۱ - حکایت در معرفت قلب

 

شیخ عالم، آفتاب اولیا

پیشوای دین، صفی الاصفیا

آنکه ازوی گشت مشهور اردویل

وز جمالش شد پر از نور اردویل

دلنواز طالبان جان گداز

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » انیس العارفین » بخش ۲۲ - حکایت

 

داشتم یاری که مرد مرد بود

شیخ و دانشمند و صاحب درد بود

گفت با من قصه ای در باب دل

از «رویم » آن سید ارباب دل

کان بزرگ دین بایام بهار

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » انیس العارفین » بخش ۲۳ - فی معرفة العشق و العقل و ادبارهما

 

حاکم مطلق،خدای ذوالجلال

قادر بی چون، قدیم بر کمال

کرد سلطان عشق را بر عالمی

کاهل معنی امر خوانندش همی

عقل را بر عالم خلق این چنین

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » انیس العارفین » بخش ۲۴ - فی معرفت صفات روح قدسی

 

حق بر تحقیق، سلطان ازل

قادر بیچون،قدیم لم یزل

روح انسان را ز لطف لایزال

کرد در انواع اشیا بی همال

داد از اوصاف خود تشریف او

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » انیس العارفین » بخش ۲۵ - فایده درین باب

 

آن همایون طایر فرخنده فال

روح انسانی،انیس ذوالجلال

چون نهاد از عالم علوی قدم

در قفس،بیچاره،ازحکم قدم

خاکدانی دید مستوحش مقیم

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » انیس العارفین » بخش ۲۶ - فی ارشادالعقل

 

بیش ازین غافل ز خود بودن چرا؟

جان بدست نفس فرسودن چرا؟

چون چراغ عقل داری راهبر

خیز وچون مردان بنورش راه بر

چیست عقلت؟مدرک اسرار روح

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » انیس العارفین » بخش ۲۷ - الحکایة فی معرفة العشق

 

بود در تبریز زیبا منظری

نازنین عالمی، نیک اختری

رشک سرو بوستان بالای او

آفتاب آسمان لالای او

چشم مستش آیتی در شان حسن

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » انیس العارفین » بخش ۲۸ - الحکایة فی کمال العشق و التوحید

 

بود یک پروانه شوریده حال

جان شیرین کرده بر آتش حلال

دید شمعی راکه با صد سوز ودرد

اشک گلگون میرود بر روی زرد

غیرتش بگرفت دامن،مردوار

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » انیس العارفین » بخش ۲۹ - خطاب الشمع مع النار

 

شمع چون پروانه را معدوم دید

گفت باآتش که:ای نور الفرید

یا قتیل العاشقین،یا ذوالکرام

یاقدیم النور، یامافی الظلام

مانده ام از جرم هستی شرمسار

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » انیس العارفین » بخش ۳۰ - خطاب شمع با آتش

 

گفت با شمع آتش سوزان براز

کای به طول و عرض خود وامانده باز

توی بر تو جرم داری،سرخ و زرد

مانده ای از جرم رعنایی بدرد

خود نمایی میکنی در انجمن

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » انیس العارفین » بخش ۳۱ - حکایت مرد مریض

 

ابلهی را علت درد شکم

کرد عاجز هفته ای، یا بیش و کم

رفت نزدیک طبیب خرده دان

علت خود عرضه کرد اندر زمان

چون سؤالش از غذا کرد آن عزیز

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » انیس العارفین » بخش ۳۲ - حکایت استاد و شاگرد

 

بود استادی به غایت پرهنر

داشت شاگردی چو شیطان حیله گر

خیره و بی شرم و دزد و بوالفضول

اوستاد از فعل او دایم ملول

از قضا آن مرد مسکین را هوس

[...]

قاسم انوار
 

قاسم انوار » انیس العارفین » بخش ۳۳ - فایده

 

بعد ازین از معدن «هل من مزید»

نکته ای دیگر بگوش جان رسید

کای گرامی تر ز عالی منزلت

چند باشد شهر هستی منزلت؟

نیست بیرون کار مردم از سه حال

[...]

قاسم انوار
 

حیدر شیرازی » دیوان مونس الارواح » غزلیات » شمارهٔ ۶۳ - و له ایضا

 

نیست در عالم کسی همتای تو

من بنازم پیش سر تا پای تو

راحت جانی و نور دیده ای

لاجرم در دیده کردم جای تو

شور در فرهاد مسکین افکند

[...]

حیدر شیرازی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۵

 

چهره ات شمع شب افروزی خوش است

غمزه ات تیر جگردوزی خوش است

طره مشگین رخسارت بهم

لیلة القدری و نوروزی خوش است

از خیال روی و فکر موی تو

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۳

 

درد عشقت دامن جانم گرفت

بار دیگر غم گریبانم گرفت

در هوایش بس که میگریم چو ابر

زاب چشمم خاک هجرانم گرفت

دیده ام زلف پریشانی از آن

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۲

 

دست همت بر جهان خواهم فشاند

آستین بر آسمان خواهم فشاند

تا بقای جاودان آرم بدست

در هوای دوست جان خواهم فشاند

تا نگردد آشکارا سر دل

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳۱

 

تافت بر جان و دلم انوار عشق

ای هزاران جان و دل ایثار عشق

بر میان جان خود بستیم باز

از پی ترسائی زنار عشق

گر بدیدی روی او مؤمن شدی

[...]

حسین خوارزمی
 

حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۹۵

 

ای رخت آرام جان عاشقان

وی قدت سرو روان عاشقان

تا تو ای آرام جان گشتی روان

شد روان از تن روان عاشقان

میبرد تا روز خواب از چشم من

[...]

حسین خوارزمی
 

ابن حسام خوسفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵

 

ای خوش آن بلبل که گلزاریش هست

خرمّا آن دل که دلداریش هست

خرقه ناموس صوفی برکشید

زان که بر هر موی زنّاریش هست

یوسف حسن تو را در مصر دل

[...]

ابن حسام خوسفی
 
 
۱
۲۰۳
۲۰۴
۲۰۵
۲۰۶
۲۰۷
۳۰۶
sunny dark_mode