گنجور

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۰۲ - رخ خوبان

 

سر چه باشد که فدا بر سر پیمان نکنم

جان چه باشد که نثار ره جانان نکنم

تا رخ و زلف و خط یار مرا در نظر است

التفاتی به گل و سنبل و ریحان نکنم

تا مرا موعظهٔ پیر مغان در گوش است

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۰۳ - چشمهٔ حیوان

 

در چمن بی قدت ای سرو خرامان چکنم!؟

بی تماشای خطت سبزه و ریحان چکنم؟

در قیامت من اگر با تو برندم به بهشت

چون تو همراه منی حوری و غلمان چکنم؟

چون پریشان کنی از شانه سر زلف دراز

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۰۴ - مهر علی

 

ز دلبر تا بود جان در تنم دل برنمی‌گیرم

مرا تا جان به تن باشد دل از دلبر نمی‌گیرم

شبان در خواب دارم در برش تا صبحدم اما

چرا یک روز در بیداریش در بر نمی‌گیرم

به یاد عقرب زلفش همه شب تا سحرگاهان

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۰۵ - پیروی نفس

 

ما سرخوش و ساغر زده و مست و ملنگیم

شوریده و مشغول به شوریم و به دنگیم

ما مرد شرابیم و کبابیم و ربابیم

نه طالب تریاک و نه چرسیم و نه بنگیم

صیاد صفت آهو، چشمان جهان را

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۰۶ - همت خضر

 

نذر کردم گر از این کشور ویران بروم

تا در پیر مغان شاد و غزلخوان بروم

دل به تنگ آمدم از همدمی مردم هند

خوش به هم صحبتی مردم ایران بروم

هند زندان و من اینجا شده ام زندانی

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۰۷ - کفران نعمت

 

شرط محبت است غم جان نداشتن

در دل غمی به جز غم جانان نداشتن

عاشق کسی بود که بسازد به درد عشق

با درد عشق حاجت درمان نداشتن

جویای وصل راست نشان این که پیش دوست

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۰۸ - زلف عنبرین

 

ای رخت چون ماه تابان! وی خطت چون مشک چین

ای عیان در هر خم زلف تو چندین عقد و چین!

چین بر ابروی خم افکندن نباشد خوش نما

خوش بود چین و شکن بر آن دو زلف عنبرین

قامتت سروی ست گر سرو آورد لیمو ببار

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۰۹ - مرغ سحرخیز

 

حاشا که ز شمشیر تو پرهیز کنم من

خود را سپر خنجر خون ریز کنم من

گویند که پرهیز کن از عشق نکویان

از عشق محال است که پرهیز کنم من

شب ها ز خیال تو به چشمم نرود خواب

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۱۰ - نافهٔ آهو

 

این که داری به سردوش، کمند است نه گیسو

وین که داری به بناگوش کمان است نه ابرو

قامت است این که تو داری نه که سروی ست خرامان

کاکل است اینکه تو داری نه بود فافهٔ آهو

گر بدین حسن و لطافت بخرامی سوی بستان

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۱۱ - مقام عاشقی

 

فصل گل است ساقیا شیشهٔ پر شراب کو؟

گل ز حجاب شد برون، شاهد بی حجاب کو؟

مطربکا تو هم چرا؟ میل طرب نمی کنی

تار تو کو دفت چه شد، چنگ و نی ورباب کو؟

من که به عشق و عاشقی شهرهٔ شهرها شدم

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۱۲ - رنگ شقایق

 

ای شوخ دلا زار من ای دلبر مه رو!

تا کی تو دل آزاری و، تا چندی بدخو؟

روزم تو سیه کردی از آن طرهٔ شبرنگ

دل از کف من بردی از آن غمزهٔ جادو

پیش لب لعلت چکند رنگ شقایق

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۱۳ - فخر کاینات

 

من آدمی به چشم ندیدم مثال تو

نور خدایی است عیان از جمال تو

از بسکه در خیال منی روز تا به شب

شبها به خواب می نروم از خیال تو

دیگر به جستجوی هلالش چه حاجت است

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۱۴ - برگ گل

 

تا به رخ آن سیمتن رنگین نقاب انداخته

سایه ای از برگ گل، بر آفتاب انداخته

تا گشوده از سر زلفین پرتابش گره

عاشقان را سر به سر، در پیچ و تاب انداخته

مردم چشمم ز هجر خال هندوی لبش

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۱۵ - صید گرفتار

 

پیش از این ای صنم! آزار من زار مده

به من زار، از این بیش تو آزار مده

هست در زلف تو چون صید گرفتار، دلم

بیش از این زحمت این صید گرفتار مده

ترک چشم تو که خون ریز و ستمکار بود

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۱۶ - گنج شایان

 

ای جمالت! زماه تابان به

لب لعلت، ز آب حیوان به

بوی زلفت ز بوی گل خوشتر

خط سبزت ز برگ ریحان به

نیست نخلی چو سرو در بستان

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۱۷ - سوختن در عشق

 

بیا ساقی خرابم کن، خراب از یک دو پیمانه

که از مستی نیآبم هر چه جویم راه کاشانه

به میخانه ز می شویید و بسپارید در خاکم

اگر مردم من ای میخواره گان! در کنج میخانه

غریبانه به کویت کرده ام در گوشهٔ منزل

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۱۸ - گلبرگ تر

 

شبی آیم به بالای سرت آهسته آهسته

بگیرم همچو جان اندر برت آهسته آهسته

به زیر غبغبت دستی برم دزدیده دزدیده

ببوسم لعل همچون شکرت آهسته آهسته

مزم لعل لبت را جای نقل آسوده آسوده

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۱۹ - عاشق و مفتون

 

ای عارض نیکوی تو از قرص قمر به

اندام تو سر تا به قدم پاک و منزه

دانم که به من نیست تو را روی توجه

اما به تو من روز و شب استم متوجه

هم بر قد و بالای توام عاشق و مفتون

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۲۰ - رخ افروخته

 

دوش آمد دلبرم با چهرهٔ افروخته

وز رخ افروخته جان جهانی سوخته

از کمان غمزه اش تیری مرا بر دل رسید

شصت او نازم عجب تیرافکنی آموخته

از نگاهی جامهٔ صبر مرا او پاره کرد

[...]

ترکی شیرازی
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۲۱ - در و مرجان

 

ای که در حسن، ماه تابانی

از لطافت چو حور و غلمانی

راست گویم به راستی قدت

سرو نبود به هیچ بستانی

نه طبیبی که مورث دردی

[...]

ترکی شیرازی
 
 
۱
۷۲۵
۷۲۶
۷۲۷
۷۲۸
۷۲۹
۷۷۰