چه زحمتها که من از گردش اختر نمیبینم
نهال بخت خود را هیچگه پربر نمیبینم
به تنگ آمد دلم در ملک هند از شغل نقاشی
میان شغلها شغلی از این بدتر نمیبینم
یهود و گبر و هندو راست دایم کیسهها پُر زر
منِ مسکین به جز در خواب رنگ زر نمیبینم
ز ناچاری برای شخص گبری میکشم زحمت
ولیکن بوی خیری هم، از آن کافر نمیبینم
نه شر از من، نه خیر از او، گذشتم از سر خیرش
که جای خیر از آن گبر، غیر از شر نمیبینم
معاشر با چنین گبری و شغلی با چنین زحمت
به غیر از صبر کردن، چارهٔ دیگر نمیبینم
عجب دارم از این شغلی که با این زحمت بیحد
کهنکفشی به پا، عمامهای بر سر نمیبینم
به این زحمت که دارم چون شود شب بهر آسایش
به خانه جز حصیر پارهای بستر نمیبینم
کسان را روز و شب «ترکی» بود ساغر پر از باده
به جز خون جگر، من باده در ساغر نمیبینم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به سختیها و زحمات زندگیاش اشاره میکند. او از گردش زمان و بخت بد خود گلهمند است و میگوید که هیچ وقت روزهای خوشبختی را تجربه نکرده است. در ملک هند، از شغل نقاشی خسته و دلزده شده و آن را بدترین شغل میداند. او حتی در میان مردم ثروتمند، خود را فقیر مییابد و به جز خواب، رنگ زر (ثروت) را نمیبیند. با اینکه برای دیگران زحمت میکشد، از کسی خیری نمیبیند و فقط شر نصیبش میشود. در این وضعیت، صبر را تنها چاره میداند و از زحماتش نتیجهای نمیبیند. او در پایان به زندگی سخت و بیتجمل خود اشاره میکند که جز حصیر و درد دل، چیز دیگری ندارد. در مقایسه با دیگران که خوش و خوشحالند، او فقط رنج و غم را میبیند.
هوش مصنوعی: من زحمتهای زیادی را از چرخش ستارهها متحمل میشوم و هرگز نمیتوانم درخت خوشبختیام را پرثمر ببینم.
هوش مصنوعی: دل من از کار نقاشی در کشور هند به تنگ آمده است و در میان همه شغلها، هیچ شغلی را بدتر از این نمیبینم.
هوش مصنوعی: یهودیان، زرتشتیان و هندوها همیشه کیسههای پر از طلا دارند، اما من که در شرایط سختی هستم، جز در خواب هیچگاه رنگ طلا را نمیبینم.
هوش مصنوعی: به خاطر ناچاری و اجبار، به یک فرد کافر خدمت میکنم و برای او زحمت میکشم، اما نمیتوانم از او هیچ خیری ببینم.
هوش مصنوعی: من نه از من شر میبینم و نه از او خوبی. از خیر او گذشتهام، چرا که از پی خیر او، جز شر و بدی چیزی نمیبینم.
هوش مصنوعی: در مواجهه با چنین شخص بیفکری و کار سختی که دارم، جز صبر و تحمل راه دیگری پیدا نمیکنم.
هوش مصنوعی: نمیتوانم از عجیب بودن این شغل بگذرم که با این همه زحمت و تلاش، هنوز نمیبینم کسی با کلاهی بر سر یا کفش کهنهای پا به این کار بگذارد.
هوش مصنوعی: با این زحمتی که میکشم، وقتی شب میشود برای استراحت در خانه، تنها یک تکه حصیر بهعنوان بستر میبینم و چیز دیگری ندارم.
هوش مصنوعی: افرادی در روز و شب مشغول خوشی و نوشیدن شراب هستند، اما من برای خود چیزی جز درد و رنج نمیبینم و نه نوشیدنیای در جامم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
اثر در عالم از دارا و اسکندر نمیبینم
سری همچون کلاه لاله در افسر نمیبینم
درین مجلس چراغی از که خواهد خواست پروانه
که غیر از شمع، یک سرزندهٔ دیگر نمیبینم
مرا ذوقی ز دانش نیست، لوح ساده در کار است
[...]
ز عشق و، عشقبازی پیشهای خوشتر نمیبینم
به عالم هرچه میبینم از این بهتر نمیبینم
ز عشق و عاشقی پیوسته زاهد میکند منعم
میان صدهزاران خر، از این خرتر نمیبینم
مریض عشقم و هرروز افزون میشود دردم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.