نذر کردم گر از این کشور ویران بروم
تا در پیر مغان شاد و غزلخوان بروم
دل به تنگ آمدم از همدمی مردم هند
خوش به هم صحبتی مردم ایران بروم
هند زندان و من اینجا شده ام زندانی
ای خوش آن روز، کزین گوشهٔ زندان بروم
دل از این دیو صفت مردم هندم بگرفت
هدهد آسا به سوی ملک سلیمان بروم
بار الها سببی ساز کزین کشور کفر
همچنان کآمده ام باز مسلمان بروم
همت خضر اگر بدرقهٔ راه شود
چون سکندر به سر چشمهٔ حیوان بروم
با دلی پر غم و دامان پر از گوهر اشک
به زیارت گه سلطان شهیدان بروم
به سر افتاده مرا شوق بیابان نجف
که به پابوس علی سرور مردان بروم
«ترکی» ار آنکه شود مدفن من خاک نجف
از نجف یکسره تا روضهٔ رضوان بروم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خرّم آن روز که از خطّهٔ کرمان بروم
دل و جان داده ز دست از پی جانان بروم
با چنین درد ندانم که چه درمان سازم
مگر این کز پی آن مایهٔ درمان بروم
من که در مصر چو یعقوب عزیزم دارند
[...]
خرم آن روز کز این منزل ویران بروم
راحت جان طلبم و از پی جانان بروم
گر چه دانم که به جایی نبرد راه غریب
من به بوی سر آن زلف پریشان بروم
دلم از وحشت زندان سکندر بگرفت
[...]
خرم آن روز کزین منزل ویران بروم
راحت جان طلبم از پی جانان بروم
به هوای لب او ذره صفت رقص کنان
تا لب چشمه خورشید درخشان بروم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.