صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۴۷ - خطاب رب العباد به باد
می وزی اینسان چرا ای باد تند
بر خرابی نیستت حکمی،مَلُند
مینگوئیمت که ساکن شو مَوَز
لیک برگی را مینداز و مَگز
چون شوی ساکن که بهر جنبشی
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۴۸ - سخن گفتن آن ذات عالی از اندیشه و ادراک با خاک
مر تو را ای خاک چبود گفتگو
حاجت خود را یبیان کن مو به مو
گرچه آگاهم من از احوال تو
می شنیدم در ازل اقوال تو
میشنیدم آنچه کردی شرح حال
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۴۹ - رجوع به مکالمه آن سلطان عباد با جناب سید سجاد روحی فداهما
ای علی تو گرچه خاکی نسبتی
لیک نبود بر جهادت رخصتی
رو که این دم گشت خواهی در به در
با اسیران باش یار و همسفر
خاک می دانست گویا ز ابتدا
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۵۰ - در جهاد آن فارس میدان وحدت و معنی لا اله الا ﷲ
بار دیگر ذوالجناح تیز پی
راه میدان بلا را کرد طی
قصد ما در این بیان از ذوالجناح
عقل باشد گر تو دانی اصطلاح
گرچه عقل از عشق دور است آشکار
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۵۱ - در معنی؛ إن الصلاه تنهی عن الفحشاء و المنکر و لذکر ﷲ اکبر
گوش دل را برگشا بازم به راز
تا بیابی نکته ذکر و نماز
این نمازت چیست دانی در فتوح
همچو انسانی که دارد جسم و روح
جسم او سجده و رکوع است و قیام
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۵۲ - در معنی نزلونا عن الربوبیه ثم قولوا فی فضلنا ماشئتم فرماید
لاجرم با رهروان ناتمام
دم ز حرف نزلونی زد امام
بهر ما دُرّ عبودیّت بسُفت
نزلونی عن ربوبیّت بگفت
این عبودیّت بطون برزخی است
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۵۳ - در معنی یا من اسمه دواء و ذکره شفاء
از دواها حاصل و قصدت شفاست
اسم را گفتند زین معنی دواست
هر دوایی را جدا خاصیتی است
جز شفا مقصود لیک از جمله نیست
گر شفا یابی ز علت ای پسر
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۵۴ - در تطبیق این دو حدیثکه لنا مع ﷲ حالات هو نحن و نحن هو و نحن نحن و هو هو و حدیث دیگر که ما عرفناک حق معرفتک فرماید
تا شکسته عشق مُهر نطق من
وز زبان من بود جاری سخن
گوش معنی برگشا بار دگر
سوی من بر فهم اسرار دگر
بعد از این مُهر سکوتم بر لب است
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۵۵ - در شرح حال خود و رجوع به قتال آن شاه ذوالجلال
هرچه نوشد می ز خُمّ وصف دوست
ساغر دیگر ز ساقیش آرزوست
بشنو ای دل وصف شاه ذوالکرم
کز ترشح می نگردد بحر کم
این سخن ها رشحی از بحر من است
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۵۶ - در بیان وجوب لطف
بر وجود لطف هر شیء زنده است
لطف هم از ذات حق زیبنده است
بی وجود لطف شیئی کی شیء است
لطف حق را لیک قهری در پی است
گرچه آن هم عین لطف است ای شریف
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۵۷ - در خطاب با لطیف وهاب
یا حسین(ع) ای شاه ذو لطف خفی
خود تو آگاهی ز احوال صفی
بر تو ما را ز انفعال جرم و ننگ
نیست اصلا رو،چه جای روی جنگ
هر دمی کآرم به درگاهت پناه
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۵۸ - رجوع به مطلب و بیان عدل و سرّ صراط در ضمن آن
چون سخن پیش آمد از لطف خفی
رفت از کف رشته نظم صفی
لطف حق برجاست حالی بازگو
ماجرا از ذوالفقار قهر خو
حافظ اشیاست گرچه ذات لطف
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۵۹ - در تحقیق علم حضوری و حصولی
علمی آن کو عین ذات داور است
از حضوری و حصولی برتر است
زآنکه هست این هر دو را از ذات او
نسبت عینی به موجودات او
علم خود، غیب الغیوب مطلق است
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۶۰ - رجوع آن جناب به خیمه گاه در وداع آخر
شاه دین برگشت اندر خیمهگاه
تا نماید ملک را تفویض شاه
کودکان پاک معصوم از جناح
چونکه بشنیدند بانگ ذوالجناح
جملگی از خیمه بیرون ریختند
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۶۱ - در بیان تفویض نمودن آن سلطان کونین و قره العین سید ثقلین خلافت صوری و معنوی را به فرزند خود حضرت علی بن الحسین(ع)
شد طبیب دردمندان یار عشق
بر سر بالین آن بیمار عشق
کای طبیب دردهای بیدوا
حال تو چون است برگو ماجرا
نک ز جا برخیز نبود وقت خواب
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۶۲ - درمکالمه آن حضرت با علیا جناب سکینه خاتون و بیان آنکه تولای به ولیِّ وقت تولای به حق است
شد سکینه دامنش را برگرفت
داستان عاشقی از سر گرفت
کای پدر داری دگر عزم کجا
دل ز ما بگرفتهای دیگر چرا
مر ز ما ظاهر خطایی دیده ای
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۶۳ - در تحقیق وجود مطلق
می شکستم تاکنون ای جان طلسم
شد هویدا گنج اینک بی ز جسم
تاکنون بُد حرف ز اوصاف حقم
نک بود حرف از وجود مطلقم
لفظ و صوت و حرف را نِه برکنار
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۶۴ - خطاب به نفس ناطقه درویش مجذوب
هین چه میگویی صفی هشیار شو
ملتفت یک لحظه بر گفتار شو
شب بسی تاریک و وادی پر خطر
رفته راه از دست، پنداری دگر
میزنی در خواب با یاران تو حرف
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۶۵ - آمدن آن جوانمرد پاک فطرت حق پرست عیسوی ملت به قتلگاه
ذات پاک لا بشرط بیقرین
بر زمین افتاد چون از پشت زین
آن مسیح عشق اندر اصطلاح
بر زمین آمد ز پشت ذوالجناح
نی ندانم اصطلاحی ای عمو
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۶۶ - در معنی و لوشاء لهدیکم اجمعین
گفت یزدان بر صراط روشنم
هرکه را خواهم هدایت میکنم
بی ارادة من هدایت کس نیافت
نور این توفیق بر جانی نتافت
زین سخن گویا شنیدی بوی جبر
[...]