صفی علیشاه
»
زبدة الاسرار
»
دفتر دوم
»
بخش ۶۲ - درمکالمه آن حضرت با علیا جناب سکینه خاتون و بیان آنکه تولای به ولیِّ وقت تولای به حق است
شد سکینه دامنش را برگرفت
داستان عاشقی از سر گرفت
کای پدر داری دگر عزم کجا
دل ز ما بگرفتهای دیگر چرا
مر ز ما ظاهر خطایی دیده ای
که دل از ما بیکسان ببریده ای
گفت شه ، دارم هوای کوی دوست
آنکه در هر جا نگهدار تو اوست
میروم گر من خدا یار شماست
ظاهر و باطن نگهدار شماست
مر علی(ع) شد بر شما شاه و امیر
با علی(ع) همراه خواهی شد اسیر
در اسیری او شما را یاور است
تا به مقصد رهنما و رهبر است
چون علی شد رهنما ای نور عین
میرساند عنقریبت بر حسین(ع)
این بگفت و تاخت در میدان سمند
من چه گویم زین پس آمد نطق بند
عقل شد بس تنگ میدان سخن
گشته ویلان در بیابان سخن
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.