صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۲۷ - در بیان حالت جذب و شور عاشق سالک
مرحبا پروانگان جمع حق
داده جان در کربلا بر شمع حق
جملگی بر دور شمع کبریا
جمع و جانشان غرق جمع کبریا
پیش شمع حق همه پر سوخته
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۲۸ - در بیان معنی جبر و تفویض و تحقیق معنی ایاک نعبد و ایاک نستعین فاستمع
نسبت ایاک نعبد گر تو راست
گوش هوشی بر سلوک و فعل ماست
چون عبادت را به نفس خویشتن
تو دهی نسبت بر ارباب فن
بهر نفس اثبات قدرت کرده ای
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۲۹ - تمهید ثانی
چونکه انسان را خداوند مجید
بیگمان بر صورت خویش آفرید
لاجرم یکجا ز مرآت بشر
شد صفات و ذات مطلق جلوه گر
یعنی آدم مظهر یکتا بود
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۳۰ - در تمهید تحقیق صراط المستقیم و بیان معنی امر بین الامرین
گوش جان را دار حاضر ای حکیم
بهر تحقیق صراط المستقیم
گفته بودم پیش از اینت مختصر
شرح آن اجمال را بشنو دگر
هست ما را تا به حق راهی دقیق
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۳۱ - در بیان آنکه خط مستقیم در میان خطوط که مابین دو نقطه فوقانی و تحتانی واقع است آن است که اقصر و اقرب باشد لهذا صراط المستقیم خط اقصر است
سرّ دیگر دارم و جوش دگر
هوش دیگر خواهم و گوش دگر
بر بیانم گوش جان دار ای حکیم
آنچه نزد ماست خط مستقیم
شاید اندر وی دو نقطه کرد فرض
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۳۲ - در بیان آنکه رهنما را ظاهریست و باطنی،باطنش متصف به وحدت است و ظاهرش متصف کثرت، در ظاهر عبد است و در باطن حق، معنی العبودیه جوهره کنهها الربوبیه را اینجا دریاب
وصف ره را چون شنیدی ای پسر
گوش جان بگشا به وصف راه بر
هست ما را رهنمایی در طریق
واحد و عادل بسی بر ما شفیق
هست ذاتش واحد آن صاحب کمال
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۳۳ - در تحقیق صراط الذین انعمت علیهم ای طالب راه گوش معنی بگشا انعمت علیهم را دریاب و بدانکه چون اهدنا الصراط المستقیم گویی راه کجاست و از حق طلب کدام راه می نمایی، این معنی بر تو مجهول نباشد حق جل و علا راه را واضح نموده و انعمتعلیهم فرموده درویش نعمت اللّهی به سرّاین نکته رسیده و مورد نعمت خاص الهی گردیده تا نگویی که آن راه راست که خدا فرموده کجاست
هرچه خواهم زین بیان گردم خموش
شور عشقم آورد دیگر بجوش
گرچه خاموشی است نزد ما حَسَن
لیک من بیاختیارم در سخن
چون سخن ز اِنعام خاص حضرت است
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۳۴ - درسرّ طلب یاری نمودن امام برحق و ناصر مطلق اباعبدﷲ الحسین علیه السلام
لاجرم در کربلا عشاق چند
بانگ حق چون شد ز نای حق بلند
کالصلا ای عاشقان جان فروش
زآن صدا کردند ترک جان و هوش
خود منادی شد خدا و زد صدا
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۳۵ - در مکالمهآن حضرت با سید سجاد صلوات ﷲ علیهما
کرد او را بانگ شه، کای شیر حق
مر که داری عار از زنجیر حق
ور نداری ننگ، مردانه و دلیر
بایدت گشتن به راه حق اسیر
بر اسیرانی تو میرِ قافله
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۳۶ - در بیان حاضر شدن حقیقت اشیاء در عرصه کربلا به یاری آن موجد ماسویٰ
چون علی فرمود در میدان نظر
دید حاضر ماسویٰ را سر به سر
چه نبی و چه وصی و چه ملک
چه زمین و چه زمان و چه فلک
بحر و کوه و طیر و وحش و مار و مور
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۳۷ - در مناجات و خطاب به حضرت قاضی الحاجات
یا حسین(ع) ای سامع الدعوات ما
ای جنابت قاضی الحاجات ما
گرچه آگاهی ز حاجات همه
واقفی از قلب و نیّات همه
نیست حاجت پیشت اظهار سؤال
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۳۸ - عرض حال نمودن انبیاء با حضرت سید الشهدا(ع)
انبیاء کردند اول عرض حال
در حضور آن ظهور بی مثال
کای ولایت مر نبو ت را سبب
بی ولایت چه نبی چه بولهب
از جنینی تا کهولت تا ممات
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۳۹ - در بیان آنکه عجز و انکسار و لابه و گریه سالک را شرط سلوک است و از لوازم محبت و به نور گریه پرده های ظلمانی انانیتش رقیق گردد
آری از این گریه دل روشن شود
روشنی چشم هم از دل بود
روشنی دل ز اشک دیده است
کی کسی بی گریه نوری دیده است
خاصه آن گریه که بر شاه دل است
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۴۰ - عرض حال نمودن ملائکه با آن جناب و تمنای یاری نمودن و جواب آن برگزیدة حضرت رب الارباب
پس ملایک محو و بی خویش آمدند
بهر عرض حال خود پیش آمدند
کای وجودت، موجد امکان ما
درگه عونت پناه جان ما
گرچه از عشق تو ما بی بهره ایم
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۴۱ - خطاب آن سلطان انس و جان به جنیان و شرح مسئله قابلیات اشیاء، در ضمن بیان مطلب را دریاب
هان بیا زعفر چه باشد حاجتت
مشرفم من بر ضمیر و نیّتت
چون شما از این عناصر ناقصید
خالی از عشقید امّا مخلصید
پس به حد خویش هرکس بنده است
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۴۲ - در معنی السعید سعید فی بطن امه والشقی شقی فی بطن امه
حق تعالی چونکه ارسال وجود
کرد بر اشیاء ز فرط عدل و جود
هر وجودی بر قبول او شتافت
هستی ای از، وی به حد خویش یافت
وآنچه برد از وصف هستی قسمتی
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۴۳ - رجوع به حکایت زعفر جنی و جنیان
در سعادت زعفرا نیک اختری
مر مرا در هر دو عالم یاوری
هرکه دارد حد خود را بی دروغ
هست در فطرت سعید و با فروغ
یار ما باشند اشیاء پس تمام
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۴۴ - خطاب آن سلطان لولاک با افلاک
آسمانا حاجت عرض تو چیست
زودتر گوی و برو برجا مایست
از تو زیبا نیست ای گردون سکون
ور برآنستی که گردی سرنگون
این به امر خود کنی یا حکم ما
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۴۵ - خطاب با زمین و کوهها
ای زمین آرام گیر این جنبشت
چیست مر افتاده بر جان آتشت
خود تو را دادیم ما حکم سکون
چون روی زین حکم و حد خود برون
گر تو را بود اختیاری ای فضول
[...]
صفی علیشاه » زبدة الاسرار » دفتر دوم » بخش ۴۶ - خطاب بحر آفرین به دریاها
بحرها طغیان خود را وانهید
جملگی بر جای خود ساکن شوید
کرده خون عاشقان امروز جوش
مر شما بنهید این جوش و خروش
از برای عشق این خونها شده
[...]