بخش ۳۹ - در بیان آنکه عجز و انکسار و لابه و گریه سالک را شرط سلوک است و از لوازم محبت و به نور گریه پرده های ظلمانی انانیتش رقیق گردد
آری از این گریه دل روشن شود
روشنی چشم هم از دل بود
روشنی دل ز اشک دیده است
کی کسی بی گریه نوری دیده است
خاصه آن گریه که بر شاه دل است
کار سالک بیبکاء بس مشکل است
تا نشد گریان به دل فتحی نیافت
دیدة گریان حجابش را شکافت
تا نیاید حالت عجزی به پیش
شاهد دل کی نماید روی خویش
چونکه عشق اعلاء مقام بندگی است
بندگی خاص حق جز عشق نیست
عجز شمس بندگی را شد ضیاء
عجز آرد بنده را اندر بکاء
چونکه سالک عجز را نیّت کند
وز ترفق ترک انیّت کند
خویش را بیند ذلیل شاه عشق
پس شود مفتوح بر وی راه عشق
گفت زآن رو شاه عشق ذوالکرم
کای محبّان، من قتیل گریهام
شاه خوبان کشته عشق است و بس
گریه موجِ بحر عشق اوست پس
مرحبا ای چشم گریان صفی
کز تو شد کشف آنچه بر من بُد خفی
از تو دارم شکرها ای چشمِ تر
کز تو دیدم بس به تنهایی اثر
باد، ای سرچشمه خشکی از تو دور
که دل و جان صفی دید از تو نور
حاصل ما را نمیدادی گر آب
سبز کی میشد در ایام شباب
سالکان را گر بود در چشمه آب
چشم گریان بهتر است از فتح باب
دیده ام من بس ز چشمِ تر اثر
گر اثر خواهی طلب کن چشمِ تر
گریه آثار ز خود بی خویشی است
چشمِ تر مستلزم درویشی است
گریه عاشق را بود درمان دل
بهترین گریه است بر سلطان دل
ای خنک آن گریه اهل طلب
وآن نیاز و آه و سوز نیمه شب
گریه بر یعقوبِ دشت کربلا
شد تأسی بهر ارباب صفا
گر نبود آن گریه های با نیاز
دیدة یعقوب کی میگشت باز
چون فتاد از جور اخوان عنود
یوسف اندر چاه، ای سلطان جود
نام پاکت مر ورا آمد به یاد
پس توسّل جُست و اندر چه فتاد
زآن توسّل آب او آمد به رو
یافت از حق صد هزاران آبرو
زآن توسّل حق به وی کرد التفات
دادش از زندان و از شهوت نجات
ورنه کی میشد به حسن بی بدل
در میان انبیاء ضرب المثل
شد ز عشقت جان داودی چو گرم
آهنش در دست قدرت گشت نرم
چونکه گوشش نغمه عشقت شنید
هر که بشنید آن نغم هوشش پرید
چون سلیمان پیش عشقت بنده شد
ملک و شاهی بهر او پاینده شد
موسی از وقت جنینی در رحم
شد چو از جان بر ولایت ملتزم
صد هزاران طفل را فرعون کُشت
وآن قوی می کرد بر عون تو پشت
تا نبی گردید بر فرعون دون
با عصا و معجزاتی بس فزون
کرد او را غرقِ دریای خطر
ساخت ملکش را همه زیر و زبر
از ولایت گشت جان او غیور
زآن تکلم کرد پس با حق به طور
خواست چون جرجیس از عشقت امان
هفت نوبت کشته گشت و یافت جان
چونکه یونس یافت جا در بطن حوت
گشت وردش نام حی لایموت
روز و شب نام حسین(ع) ا ز لب نهشت
بطن ماهی تا بر او شد چون بهشت
با غم عشق تو بودش گفتگو
نعرة انّا ظلمنا میزد او
تا به سر آمد ز عشقش موج قرب
بطن ماهی شد ورا معراج قرب
اندر آن ظلمت به نورت راه یافت
آن نجات از یمن نام شاه یافت
چونکه عشقت بر شعیب آورد زور
آنقدر بگریست تا گردید کور
خضر چون جام غمت را نوش کرد
سر به صحرا هِشت و ترک هوش کرد
در بیابان غمت بی برگ رفت
یافت عمر جاودان و مرگ رفت
چونکه عیسی زادة عشق تو بود
بیپدر آمد در این دار شهود
زآن ولا در بطن حوا مادرم
روز و شب میگفت من پیغمبرم
نردبانی آخر از عشق تو ساخت
بر فلک زآن نردبان دو اسبه تاخت
عشق آری نردبان عاشق است
بر فلک زآن تاخت هر کو صادق است
مصطفی(ص) را عشق شد معراج و رفت
از لعمرک یافت بر سر تاج و رفت
چونکه عشقش بود بیش از سایرین
ذوالجلالش خواند ختم المرسلین
همچنین این جمله پیغمبران
از غمت گشتند شاه و سروران
حالیا آن عشق، دامنگیر ماست
ما چو شیرانیم و آن زنجیر ماست
از تو میخواهیم جانی، تا کنیم
مر تو را قربان و بر عشقت زنیم
ما نه از بهر اعانت آمدیم
بلکه بر تجدید بیعت آمدیم
ما که باشیم ای معین کاینات
کآید از ما یاری سلطان ذات
جمله درویشیم و محتاج و فقیر
مستحق التفات و عون پیر
لیک جان خواهیم تا قربان کنیم
تازه بر عشق تو آن پیمان کنیم
جمله از جان بندة فرمان بریم
هرچه فرمایی به جان و دل خریم
کرد سر بالا شهنشه کای گروه
صاحبان قدرت و قدر و شکوه
هر یکی نسبت به شخص من پدر
وین ثمر را جانتان نعم الشجر
جانفشانی شما در راه عشق
آن نبوّت بود بهر شاه عشق
جانفشانیها ز آدم تا رسول
هر یکی گردید و من دارم قبول
از امم نسبت به جان هر یکی
صدمه ها آمد فراوان بیشکی
از شما بگذشت و نک هنگام ماست
سکه محنت کنون بر نام ماست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن به بررسی و تأکید بر اهمیت گریه و عشق در سلوک معنوی میپردازد. نویسنده بیان میکند که گریه، خصوصا گریهای که بر قلب عاشق است، روشنایی و نور را از دل به چشمها میآورد. او به سالکان راه عشق توصیه میکند که باید در دل عجز و نیاز را احساس کنند تا بتوانند به محبت و نور الهی دست پیدا کنند.
نویسنده با اشاره به داستانهای عرفانی و تاریخی مانند یعقوب و یوسف، عشق و گریه را ابزارهایی برای نزدیک شدن به حق میداند. گریه بر مصائب و اشتاق به معشوق، دلیلی برای دریافت الطاف الهی تلقی میشود. همچنین تأکید میشود که عشق، روح بندگی و نبوت را شکل میدهد و باعث پیوند انسان با خداوند میشود.
در پایان، نویسنده به درخواست جان از حق و قربانی کردن خود در راه عشق اشاره میکند و میگوید که هدف از این رنجها و محبتها، تجدید بیعت و ارتباط با ذات الهی است.
هوش مصنوعی: بله، اشک و گریه میتواند دل را روشن کند و به نوعی به بینایی و روشنی چشمها کمک کند، چرا که هر دو از محبت و احساسات درون برمیخیزند.
هوش مصنوعی: دل انسان به واسطه اشک و غم میتواند روشن و پُر نور شود؛ هیچ کس نمیتواند بدون تجربه غم و گریه، به درک و بینش روشنی برسد.
هوش مصنوعی: گریهای که به خاطر عشق و محبت به معشوق است، بسیار ویژه و ارزشمند است. برای شخصی که در مسیر سلوک و معنویت گام برمیدارد، بیاحساس بودن و بیدردی کار سادهای نیست و او برای درک این احساسات باید تلاش زیادی کند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که دل درد و اندوهی نداشته باشد، چشم نمیتواند آنچه را که در دل نهفته است، ببینید و درک کند. وقتی دل پُرم از غم و گریه شود، پردههای غفلت کنار میروند و حقایق روشنتر میشوند.
هوش مصنوعی: تا زمانی که حالت ناتوانی به جلو شاهد دل نرسد، چگونه میتواند چهرهاش را به نمایش بگذارد؟
هوش مصنوعی: عشق، بالاترین مرتبهی بندگی است و بندگی واقعی فقط عشق به خداوند است.
هوش مصنوعی: خورشید، نشانهٔ بندگی را به روشنی میآورد و ناتوانی بنده، او را به گریه میکشاند.
هوش مصنوعی: زمانی که سالک (مسافر راه عرفان) اراده کند که از ناتوانی خود آگاه شود و به آرامی از خودخواهی و خودپرستی دست بردارد، به تعالی و رشد در مسیر خود میرسد.
هوش مصنوعی: انسان وقتی خود را در برابر عشق به شاهی ذلیل میبیند، در نتیجه راه عشق برای او گشوده میشود.
هوش مصنوعی: شاه عشق میگوید که من به خاطر عشق خود، به شدت در حال گریه و بیتابی هستم. من مانند کسی هستم که به خاطر عشقش و درد فراق جان دادهام.
هوش مصنوعی: شاه زیباییها تنها به عشق دچار شده و بس. اشکهای او همانند موج دریا در عشقش جاریست.
هوش مصنوعی: سلام بر تو، ای چشمی که با اشکهای خود پرده از رازهایی برداشتی که برای من پنهان بود.
هوش مصنوعی: از تو سپاسگزارم، ای چشمان اشکآلود، زیرا به خاطر تو تأثیر بسیاری از تنهایی را تجربه کردهام.
هوش مصنوعی: ای باد، ای منبع خشکی، از تو دور میشوم، زیرا دل و جان کسی که از تو نور و روشنی دید، اکنون دچار سردرگمی و بیعلاقگی شده است.
هوش مصنوعی: اگر تو نتیجهی ما را به ما نمیدادی، در ایام جوانی، چگونه میتوانستیم به شادابی و خرمی برسیم؟
هوش مصنوعی: اگر سالکان در چشمهای اشک بریزند، این حالت برای آنها بهتر است از اینکه درها را به روی خود بگشایند.
هوش مصنوعی: من چیزهای زیادی را از اشک چشم دیدهام. اگر به دنبال نشانهای هستی، باید به آن اشک توجه کنی.
هوش مصنوعی: گریه نشانهی نبودن خودآگاهی و خویشتنداری است، و چشمهای پرآب نشاندهندهی حالتی از درویشی و فقر روحی است.
هوش مصنوعی: گریه عاشق، تسکیندهنده دل است و بهترین نوع گریه، مربوط به کسی است که تمام احساساتش را به سلطان دلش تقدیم کرده است.
هوش مصنوعی: ای کاش آن اشکهای کسانی که به دنبال حقیقت هستند و آن طلب و ناله و سوزی که در نیمههای شب دارند، را درک کنیم.
هوش مصنوعی: گریه بر یعقوب در دشت کربلا بهعنوان نشانهای از ارادت و احترام به ارباب صفا و پاکی تبدیل شد.
هوش مصنوعی: اگر آن اشکهای پر از نیاز یعقوب نبود، آیا دوباره به سمت یوسف بازمیگشت؟
هوش مصنوعی: وقتی یوسف به دلیل ظلم و حسد برادرانش به چاه افتاد، ای پادشاه بخشش و مهربانی، این را در نظر داشته باش.
هوش مصنوعی: نام نیک تو در یادها باقی ماند، پس به وسیلهی توسل جستجو کرد و به چه سرنوشتی دچار شد.
هوش مصنوعی: از آن هنگام که به آب او پناه برد، از حق، هزاران اعتبار و شرافت به دست آورد.
هوش مصنوعی: از آنجا که خدا به او توجه کرد، او را از زندان و وسوسههای نفس رهایی بخشید.
هوش مصنوعی: وگرنه چه کسی میتوانست در میان پیامبران به زیبایی بینظیر شهرت پیدا کند؟
هوش مصنوعی: به خاطر عشق تو، جان داوود مانند آهن داغ در دستان قدرت نرم و انعطافپذیر شد.
هوش مصنوعی: زمانی که کسی صدای عشق تو را شنید، هر که این نغمه را بشنود، عقلش از شوق پریشان میشود.
هوش مصنوعی: وقتی سلیمان به عشق تو بنده شد، سلطنت و پادشاهی برای او ابدی و پایدار گردید.
هوش مصنوعی: موسی از زمان جنینی بودنش در رحم مادرش، به اندازه جانش به ولایت و رهبری ملت خود پایبند و متعهد بود.
هوش مصنوعی: فرعون بسیاری از کودکان را کشت، اما آن حاکم قوی، بر حمایت تو ایستاد.
هوش مصنوعی: این جمله به اشاره به اینکه پیامبری به سراغ فرعون، که فردی پست و ستمگر است، میرود و با استفاده از عصا و معجزات فراوان، او را به چالش میکشد.
هوش مصنوعی: او را در دریای خطر غرق کرد و ملکش را به کلی ویران نمود.
هوش مصنوعی: از دیار خود دور شد و جانش پر از غیرت گشت، سپس با خداوند از طریق کوه طور به گفتگو پرداخت.
هوش مصنوعی: در عشق تو، مانند جرجیس، هفت بار کشته شدم و هر بار جانم را دوباره پیدا کردم.
هوش مصنوعی: زمانی که یونس در شکم ماهی قرار گرفت، ذکر و یاد او نامی را آغاز کرد که به معنی "حی لایموت" است؛ یعنی زندگی که هرگز نمیمیرد.
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره میشود که نام حسین (ع) بهطور مداوم بر زبانها جاری است و حتی در دل و روح موجودات بهویژه ماهیها نفوذ کرده است. این موضوع تا جایی پیش میرود که نام او و مقام او باعث ایجاد برکت و خوشبختی میشود، بهگونهای که میتوان آن را شبیه به بهشت تصور کرد.
هوش مصنوعی: او در محفل خود، از درد و غم عشق تو سخن میگفت و مدام فریاد میزد که ما خود را به ظلم و ستم کشیدهایم.
هوش مصنوعی: وقتی عشق او به سر آمد، آنچنان تجربیات عمیقی بدست آورد که مانند ماهیای که به اوج میرسد، در مقام و نزدیکی به او قرار گرفت.
هوش مصنوعی: در آن تاریکی، با نور تو راه نجات پیدا کرد و این نجات به نام شاه به ما رسید.
هوش مصنوعی: عشق تو چنان بر جان شعیب فشار آورد که او آنقدر گریه کرد که نابینا شد.
هوش مصنوعی: خضر وقتی که نوشیدنی غم را سر کشید، به بیابان رفت و از حال رفت.
هوش مصنوعی: در سرزمین غم تو، زندگی بیفایده و بدون نتیجه گذشت، در حالی که مرگ همیشه در انتظار است و به سوی ما میآید.
هوش مصنوعی: چون عیسی به خاطر عشق تو به دنیا آمده، بیپدر در این جهان ظاهر شد.
هوش مصنوعی: از آنجا که مادرم حوا در زمان بارداریاش روز و شب میگفت که من پیغمبرم.
هوش مصنوعی: عشق تو به من فرصتی داد تا به قلههای بلند برسم و از آنجا به اوجهای جدیدی دست پیدا کنم. با این عشق مانند دو اسب قوی به سوی هدفهایم شتافتم.
هوش مصنوعی: عشق یک پل است که عاشق را به آسمانها میبرد، و هر کسی که با صداقت گام بردارد به این ارتفاعات دست مییابد.
هوش مصنوعی: محبت به پیامبر(ص) او را به عرش اعلی رساند و او را از دنیا جدا کرد، در حالی که او در پی این عشق، به مقام و لطافت مخصوصی دست یافت.
هوش مصنوعی: زمانی که عشق او بیش از دیگران بود، او را با عنوان "خاتم پیامبران" نامید.
هوش مصنوعی: این جمله بیان میکند که پیامبران به خاطر غم و اندوه تو به مقامهای بالا و عظمت رسیدند.
هوش مصنوعی: امروز عشق به ما چنگ انداخته و ما مانند شیران قوی هستیم، اما آن عشق همانند زنجیری است که ما را در بر گرفته است.
هوش مصنوعی: ما از تو درخواست جان میکنیم تا تو را قربانی کنیم و به عشق تو جانفشانی کنیم.
هوش مصنوعی: ما برای کمک به شما نیامدهایم، بلکه هدفمان تجدید پیمان و همکاری دوباره است.
هوش مصنوعی: ما که هستیم تا بخواهیم به خداوند کمک کنیم؛ چه اینکه هیچ چیزی از ما به او نمیرسد.
هوش مصنوعی: ما همه درویش و نیازمندیم و شایستهی توجه و کمک بزرگترها هستیم.
هوش مصنوعی: اما ما فقط جان خود را میخواهیم تا به عشق تو قربانی کنیم و با قلبی تازه به عشق تو پیمان ببندیم.
هوش مصنوعی: به طور کلی، ما تمام دستورات و خواستههای تو را با تمام وجود انجام میدهیم و به آن احترام میگذاریم.
هوش مصنوعی: پادشاه سر خود را بالا برد و به کسانی که صاحب قدرت و مقام و عظمت هستند، نگاه کرد.
هوش مصنوعی: هرکس در زندگیام مانند پدرم است و این ثمره، جان شماست و نعمتی از درخت.
هوش مصنوعی: فداکاری شما در مسیر عشق، نشانهای از پیامبری است که برای محبوب واقعی انجام میشود.
هوش مصنوعی: فداکاریها از انسان تا پیامبر هر کدام به نوعی مورد قبول من است.
هوش مصنوعی: از اقوام و گروهها، هر یک آسیبهایی به جان خود وارد کردند و این امر به وفور دیده میشود.
هوش مصنوعی: میگویند که حالا نوبت ماست و ما باید با مشکلات دست و پنجه نرم کنیم؛ در حالی که شما از این وضعیت عبور کردهاید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.