رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۱۰ - شکوه عاشق
گه شکایت از گلی، گه شکوه از خاری کنم
من نه آن رندم که غیر، غیر از عاشقی، کاری کنم کاری کنم کاری کنم کاری کنم
هر زمان بی روی ماهی، همدم آهی شوم
هر نفس، هر نفس، با یاد یاری، با یاد یاری ناله زاری کنم زاری کنم
حلقه های حلقه های موج بینم نقش گیسویی کشم
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۱۱ - مستانه
ساقی بیا کز عقل و دین بیگانهام بیگانه
وز نرگسِ مستانهای دیوانهام دیوانه
او سرو و من در پای او
چون لالهام خونین دل
او شمع و من در عشق
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۱۲ - شب من
بشب نخفته چشم کس ز ناله زارم
که تا سحر چو مرغ شب فغان بود کارم
ستاره در حیرت ز چشم بیدارم
که بی رخ یارم
ز دیده تا سپیده دم ستاره میبارم ستاره میبارم
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۱۳ - سیرم از زندگانی (ابوعطا)
سیرم از زندگانی
در بهار جوانی
زان که بی او ندارم
طاقت زندگانی
ای که منعم نمایی، از پریشانی دل
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۱۴ - مرغ حق
مرغ حق خواند هر دم، در دل شب ای ماه، کز شب عاشق آه
چشم جهان خفته، عاشق خون گرید
کی داند هر دل کو را، سوز محبت نیست، اشک محبت نیست
گریه ز دل خیزد، بی دل چون گرید؟
شب تاری به بیداری، مرغ شب آهنگم
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۱۵ - دیدی ای مه (دشتی)
دیدی ای مه که ناگه رمیدی و رفتی
پیوند الفت بریدی و رفتی
هرچه خواری به یاری کشیدم و دیدم
دامن ز دستم کشیدی و رفتی
بس ناله ها کردم به امیدی که رحم آری به فریاد من ای گل
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۱۶ - یار رمیده
ز ما ای گل چه دیدی؟
که دامن در کشیدی
جفا کردی، بخشیدم
وفا کردم، رنجیدی
عتاب تو، بشنیدم
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۱۷ - حاصل عشق
دارم شب و روز، از عشق ماهی
در دیده و دل، اشکی و آهی
دور از آن دو چشم سیه،کرده فلک قسمت من روز سیاهی
ای دل از بلای غم عشق بتان غیر سیه روزی چه خواهی
چن شوم رو به رویش
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۱۸ - آذربایجان
آرزوی ما تویی تو
قبلهٔ دلها تویی تو
جان بیتو آرامی ندارد
کآرامِ جانِ ما تویی تو
عاشقم ای مه به رویت
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۱۹ - اشک و آه
دارم غم جانکاهی، شب های سیاهی، دور از رخ ماهی
نه یار و نه همراهی، جز قطره اشکی، جز شعله آهی
با سوز محبت چه کند دل چه کند دل
با آتش حسرت چه کند دل چه کند دل
می سوزم و می نالم با حال تباهی
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۲۰ - کاروان دشتی
همه شب نالم چون نی
که غمی دارم، که غمی دارم
دل و جان بردی از ما
نشدی یارم، نشدی یارم
با ما بودی، بی ما رفتی
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۲۱ - صبح شادی (داغ جدایی)
بیا بیا که صبح شادی گذرد
به نامرادی گذرد
بیا بیا جانا، که جان سپردم
به خاک من بگذر، که بی تو مردم
ساقی به کجایی؟ کز داغ جدایی
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۲۲ - راز نهفته (بیات اصفهان)
ای بی خبر از بی نوایان
بیا، بیا، بیا
بیگانه از درد آشنایان،
بیا، بیا، بیا
ای روی تو صبح امیدم،
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۲۳ - راز دل
راز دل نهفته بودم
با کسی نگفته بودم
ماه من کجا شنیدی
قصه اشک و آه من
مگر آن که خواندی امشب
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۲۴ - دریای غم
با عاشقان ای گل سر یاری نداری
گویم اگر بوی وفاداری نداری
دامن ز مهر و محبت کشیدم، کز مهربانی، در زندگانی، سودی ندیدم
اشک ندامت ز چشمم گشودی، خوابم ربودی، با آن که بودی، صبح امیدم
رفتی و آتش زدی محفلم را
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۲۵ - مست از شراب (دستگاه همایون)
مست از شراب نوشین
جانا بیا و بنشین
یک شب به محفل من
ای شادی دل من
دور از لب خندان تو
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۲۶ - شور
وفا با تو ای مه روا نبود، که سنگین دلان را وفا نبود
تا با تو بودم شادم نکردی، رفتم ز کویت یادم نکردی
چه شود اگر نگاهی، فکنی به خاک راهی
کشتی من دلداده را، بر خاک و خون افتاده را، دیگر چه خواهی
تو که یار دیگرانی، غم و درد من چه دانی، بردی دل حسرت کشم
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۲۷ - من آن ناله بی اثرم
من آن ناله بی اثرم
که سوی دلی، ره نبرم
منم آن اشکی که بر خاک ره، فرو ریزد
منم آن خاری، که بر دامانی، نیاویزد
نوای دل بی نوایم من
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۲۸ - ناله بی اثر
ای ناله بی اثر جانم چه کاهی
وی شعله ناپدید از من چه خواهی
زین گرمی نبود ثمر، جز داغ و دردی
زان آتش نبود اثر، جز دود آهی
دل بر زلف سیاهی بستم و حاصل ندیدم
[...]
رهی معیری » ترانهها و نغمهها » شمارهٔ ۲۹ - وای از شب من
من شمع لرزانم
از شب گریزانم
کز غم فزون گردد
تاب و تب من
وای از شب من
[...]