حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۸
ای صفات کبریایت برتر از ادراک ما
قاصر از کنه کمالت فکرت و ادراک ما
ما چو خاشاکیم در دریای هستی روی پوش
موج وحدت کی بساحل افکند خاشاک ما
ما به جولانگاه وحدت غیر شه را ننگریم
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۳
زندگانی بیرخ دلبر نمیباید مرا
دوست میباید کسی دیگر نمیباید مرا
چون برفت از پیش من آن ماه تابان بعد از این
تابش ماه و شعاع خور نمیباید مرا
خلق میخواهند حور و روضه رضوان ولی
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۴
دوای درد دل خسته ام بکن یارا
بیا که نیست مرا بی تو زیستن یارا
ز جستجوی تو یارا روان همیسازم
ز چشمه های دو دیده هزار دریا را
جماعتی که بکوی تو راه مییابند
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۸
ای آنکه جانم سوختی با داغ محنت بارها
دارم من آشفته دل با سوز عشقت کارها
گرچه میان آتشم با داغ درد تو خوشم
عاقل اگرچه میکند بر حال من انکارها
با یادت ای پیمان گسل خالی شد از اغیار دل
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۰
به صدر صفحهٔ دولت کجا رسد اصحاب
اگر دری نگشاید مُفَتِّحُ الْاَبواب
عزیزِ من به ادب باش تا صفا یابی
از آنکه هست تصوّف به جملگی آداب
زدند قافلهٔ راه عشق کوس سفر
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۳
خلق عالم بجمالت نگرانند ای دوست
وز غمت نعره زنان جامه درانند ای دوست
ما بر آنیم که مانند تو منصوری نیست
همه ارباب نظر نیز بر آنند ای دوست
عاقلانی که ملامت ز غم عشق کنند
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۴
الا ای کعبه دولت مرا خاک سر کویت
ندارد جان من قبله بجز محراب ابرویت
اگر در روی مهروئی بمهر دل نظر کردم
نکردم جز بدان وجهی که هست آیینه رویت
ز عشق روی گل بلبل نکردی ناله و غلغل
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۵
خسته هجر گشته ام با تو وصالم آرزوست
تیره شده است چشم من نور جمالم آرزوست
از تف کار عشق جان سوخت بنار تشنگی
از لب روح بخش تو آب زلالم آرزوست
بی تو حرام شد مرا با دگری نفس زدن
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۶
عشق است آتشی که بیکدم جهان بسوخت
در قصر دل فتاد و روان شاه جان بسوخت
گفتی ز عقل در مگذر راه دین سپر
کو عقل و دین که عشق هم این و همان بسوخت
ای فتنه زمانه و ای فتنه زمین
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲۸
وای که از حال من دلبرم آگاه نیست
آه که از دست او زهره یک آه نیست
بر در او میکشم جان ز پی تحفه لیک
هدیه این بینوا لایق درگاه نیست
طالب هر دو جهان ره نبرد سوی او
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۴
تا چند ز دیدار تو مهجور توان زیست
تو جان عزیزی ز تو چون دور توان زیست
آنکس که نظر بر چو تو منظور بینداخت
گوید که جدا گشته ز منظور توان زیست
دریاب مرا چون رمقی هست کز این بیش
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۵
چهره ات شمع شب افروزی خوش است
غمزه ات تیر جگردوزی خوش است
طره مشگین رخسارت بهم
لیلة القدری و نوروزی خوش است
از خیال روی و فکر موی تو
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۹
نور جمال روی تو در آفتاب نیست
بوی شکنج زلف تو در مشک ناب نیست
گل را بروی خوب تو نسبت نمیکنم
زان رو که گل چو روی تو سنبل نقاب نیست
گشتم خراب از غم عشق تو ای صنم
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۳
درد عشقت دامن جانم گرفت
بار دیگر غم گریبانم گرفت
در هوایش بس که میگریم چو ابر
زاب چشمم خاک هجرانم گرفت
دیده ام زلف پریشانی از آن
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۴۸
به یک لطیفه که دوشینه ذوالجلال انگیخت
میان ما و تو بنگر که چون وصال انگیخت
چه لطف بود که دور سپهر از سر مهر
میان مشتری و ماه اتصال انگیخت
هزار طایر جان را شکار کرد رخت
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۱
جان من بی رخ تو جانم سوخت
تو روان گشتی و روانم سوخت
بی تو دل را قرار و صبر نماند
کاتش عشقت این و آنم سوخت
گفتم آهی کشم ز سوز جگر
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۳
بیا که جان من از داغ انتظار بسوخت
دلم ز آتش هجرانت ای نگار بسوخت
قرار و صبر و دل و عقل بود مونس من
کنون ز آتش شوق تو هر چهار بسوخت
بحال من منگر زانکه خاطرت سوزد
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۵
رنجورم و شفای دلم جز حبیب نیست
کاین درد را معالجه کار طبیب نیست
چون من هزار ناله در آن کوی میکنند
گلشن شنیده ای که در او عندلیب نیست
گفت از نصاب حسن زکواتی همی دهم
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۵۸
ای راحت جان از نفس روح فزایت
دارد نگه از چشم بداندیش خدایت
درمان طلبان از تو دوا جسته ولیکن
من سوخته دل ساخته با درد و بلایت
چون هست وفا شیوه عشاق بلاکش
[...]
حسین خوارزمی » دیوان اشعار » غزلیات، قصاید و قطعات » شمارهٔ ۶۳
بر روی دل افروزت هر کو نظر اندازد
چون شمعش اگر سوزی با سوز درون سازد
با هر که ز طنازی یک لحظه بپردازی
بیکار ز خویش آید با عقل نپردازد
این دولت آن عاشق کز روی سرافرازی
[...]