گنجور

 
حسین خوارزمی

نور جمال روی تو در آفتاب نیست

بوی شکنج زلف تو در مشک ناب نیست

گل را بروی خوب تو نسبت نمیکنم

زان رو که گل چو روی تو سنبل نقاب نیست

گشتم خراب از غم عشق تو ای صنم

خود کیست آنکه از غم عشقت خراب نیست

هر شب مصاحبان ترا تا سحر دمی

از ناله های زار من امکان خواب نیست

ما مست و بیخود از لب میگون دلبریم

مستی اهل دل زنبیذ و شراب نیست

گویند هست دعوة مظلوم مستجاب

چونست اینکه دعوت من مستجاب نیست

ترک خطائی تو حسین از چه بیوفاست

ترک غمش بگیر که ترکش صواب نیست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode