الا ای کعبه دولت مرا خاک سر کویت
ندارد جان من قبله بجز محراب ابرویت
اگر در روی مهروئی بمهر دل نظر کردم
نکردم جز بدان وجهی که هست آیینه رویت
ز عشق روی گل بلبل نکردی ناله و غلغل
اگر اندر نهاد گل ندیدی نکهت رویت
دلم وقت گل و سنبل هوادار صبا زان شد
که تا یابد از او هر دم گذر بر چین ابرویت
صبا دکان عطاری گشادن کی توانستی
که او را نیستی هر دم گذر بر سنبل مویت
بصورت گه گه ار روئی بسوی غیرت آوردم
ز غیرت رخ متاب از من که دارم روی دل سویت
ز مژگان زن حسین خویش را از گوشه تیری
که میدانم نخواهد بد کمان او به بازویت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر عشق عمیق و پایدار شاعر به معشوقهاش است. شاعر با استفاده از تشبیهات زیبا، کعبه را نماد عشق و آرزوهای خود میداند و ابروهای معشوقهاش را به عنوان قبله دل خود معرفی میکند. او بیان میکند که تمام توجهش به چهره معشوق است و هر شوق و آرزویی که دارد، تنها به دلیل زیباییهای اوست. همچنین، شاعر ابراز میکند که حتی اگر بخواهد به کسی غیر از معشوقش نگاه کند، نمیتواند و همچنان محبت او در دلش حک شده است. در نهایت، شاعر با حسرت و غم عشق، به چشمان معشوق اشاره میکند و از جذابیت و زیبایی او سخن میگوید.
هوش مصنوعی: ای کعبه، دولت و رفاه من از خاک سر کوی تو نشأت میگیرد؛ جان من جز در محراب ابروی تو نمیتواند نماز بخواند.
هوش مصنوعی: وقتی به چهرهی زیبای تو نگاه کردم، تنها به صفاتی که در آینهی چهرهات وجود دارد توجه کردم.
هوش مصنوعی: بلبل به خاطر عشق به گل، ناله و آواز سر نمیدهد، اگر در گل متوجه عطر چهرهات نشدهای.
هوش مصنوعی: دل من در زمان شکوفهها و گلها به نسیم صبحگاهی علاقهمند است، زیرا میخواهد هر لحظه نسیمی بریزد که بر چین ابرویت بگذرد.
هوش مصنوعی: باد صبا نمیتواند دکان عطاری را باز کند، زیرا تو هر لحظه بر عبور از گلهای موهایش غافل هستی.
هوش مصنوعی: اگر گاهی به غیرتم توجه کنی، خواهش میکنم با نگرانی به من نگاه نکن، زیرا من فقط به چهره دلباختهات فکر میکنم.
هوش مصنوعی: از چشمان محبوب خود، تیر عشقی به سوی تو پرتاب میکنم که میدانم این تیر از کمان محبوب من نخواهد بود و به تو نمیرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مدامم مست میدارد نسیمِ جَعدِ گیسویت
خرابم میکند هر دَم، فریبِ چشمِ جادویت
پس از چندین شکیبایی شبی یا رب توان دیدن
که شمعِ دیده افروزیم در محرابِ ابرویت
سوادِ لوح بینش را عزیز از بهر آن دارم
[...]
همانا آیت سجده ست خط از مصحف رویت
که هرکش خواند آرد سجده در محراب ابرویت
تویی آن یوسف غایب شده از من که در بستان
ز هر پیراهن گل در مشام آید مرا بویت
به قصد دیدن عکس تو هر دم در خیال آرم
[...]
چه غم گر در سرم شوریست از سودای گیسویت؟
سر صد همچو من بادا فدای هر سر مویت
تن چون موی را خواهم بگیسوی تو پیوستن
بدین تقریب خود را خواهم افگندن بپهلویت
بروی خوبت از روزی که خط بندگی دادم
[...]
به عزت نامزد شد هرکه نامد مدتی سویت
به این امید من هم چند روزی رفتم از کویت
به راه جستجویت هرکه کمتر میکند کوشش
نمیبیند دل وی جز کشش از زلف دلجویت
تو را آن یار میسازد که باشد قبلهاش غیری
[...]
نویدِ آشنایی میدهد چشمِ سخنگویت
گرفته انس گویا نرمیی با تندی خویت
بمیرم پیشِ آن لب اینچنین گاهی تبسم کن
بحمدالله که دیدم بی گره یک بار ابرویت
به رویت مردمانِ دیده را هست آنچنان میلی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.