رنجورم و شفای دلم جز حبیب نیست
کاین درد را معالجه کار طبیب نیست
چون من هزار ناله در آن کوی میکنند
گلشن شنیده ای که در او عندلیب نیست
گفت از نصاب حسن زکواتی همی دهم
مسکینم و غریب مرا چون نصیب نیست
بی دوست ناله از من شیدا عجب مدار
بی گل فغان و ناله ز بلبل عجیب نیست
ای شه غریب شهر توام پرسشی بکن
کز شاه جستجوی غریبان غریب نیست
سهل است درد هجر بامید وصل دوست
آوخ امید وصل توام عنقریب نیست
بی دوست ای حسین چه میخواهی از جهان
چون هیچ حاصلی ز جهان بی حبیب نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از رنج و دردی که بدون عشق و دوستش نمیتواند تسکین یابد سخن میگوید. او به این نکته اشاره میکند که هیچ پزشکی نمیتواند این درد عمیق را درمان کند و زندگی بدون عشق، بیفایده است. احساس تنهایی و غریببودن در میان مردم، نشاندهندهی اهمیت دوستی و عشق در زندگی اوست. همچنین، او به عشق خود، حسین، اشاره میکند و میگوید که بدون او، زندگیاش هیچ گونه ارزش و ثمری ندارد. در نهایت، او بیان میکند که هیچ چیز نمیتواند جایگزین عشق شود و آمال و امید او فقط به وصال معشوق ارتباط دارد.
هوش مصنوعی: من دردی دارم که تنها محبوبم میتواند آن را درمان کند و هیچ طبیبی نمیتواند به این درد من رسیدگی کند.
هوش مصنوعی: در کویی که من هزاران ناله و جرس میزنم، آیا تاکنون شنیدهای که در آنجا صدای بلبل وجود ندارد؟
هوش مصنوعی: من از سهم خودم در زکات حسننسبت به نیازمندان و بیخانمانها میپردازم، چون خودم سهمی ندارم.
هوش مصنوعی: بیدوستی، ناله و شکایت من شگفتآور نیست؛ همانطور که بیگلی، فغان و نالهی بلبل نیز چیز عجیبی به حساب نمیآید.
هوش مصنوعی: ای سلطان، من در این شهر غریب و درماندهام. سوالی بپرس که از جستجوی بیگانهها و غریبان در نزد شاه بیفایده است.
هوش مصنوعی: بخشش درد جدایی با امید رسیدن به دوست آسان است، اما افسوس که امید به وصال تو به زودی از بین رفته است.
هوش مصنوعی: اگر حسین، بی دوست باشد، چه آرزویی از این دنیا دارد؟ زیرا هیچ بهرهای از دنیا بدون عشق و دوستی وجود ندارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دردیست درد عشق که هیچش طبیب نیست
گر دردمند عشق بنالد غریب نیست
دانند عاقلان که مجانین عشق را
پروای قول ناصح و پند ادیب نیست
هر کو شراب عشق نخوردهست و دُردِ دَرد
[...]
بیرون میا ز پرده که ما را شکیب نیست
اینک بلند گفتمت، از کس حجیب نیست
تا پای در رکاب لطافت نهاده ای
اشکم کدام روز که پا در رکیب نیست
پیش رخت که بر ورق لاله خط کشید
[...]
در عشق هیچ درد چو درد حبیب نیست
درمان درد عشق بدست طبیب نیست
ای زلف پر ز چین تو شام دل غریب
دانی که هیچ شام چو شام غریب نیست
دریاب کز فراق تو یک لحظه نگذرد
[...]
بر درد عشق دوست مرا گر طبیب نیست
هیچم دوای درد چو وصل حبیب نیست
بستان و گلستان و گل اندر جهان بسیست
بر روی چون گل تو چو من عندلیب نیست
لیکن ز گلستان گل وصلت ای صنم
[...]
در هر دلی که مهر جمال حبیب نیست
گر جان عالم است که با ما قریب نیست
گوئی رقیب بر سر کویش مجاور است
لطف حبیب هست غمی از رقیب نیست
دُردی درد نوشم و با درد دل خوشم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.