گنجور

 
حسین خوارزمی

رنجورم و شفای دلم جز حبیب نیست

کاین درد را معالجه کار طبیب نیست

چون من هزار ناله در آن کوی میکنند

گلشن شنیده ای که در او عندلیب نیست

گفت از نصاب حسن زکواتی همی دهم

مسکینم و غریب مرا چون نصیب نیست

بی دوست ناله از من شیدا عجب مدار

بی گل فغان و ناله ز بلبل عجیب نیست

ای شه غریب شهر توام پرسشی بکن

کز شاه جستجوی غریبان غریب نیست

سهل است درد هجر بامید وصل دوست

آوخ امید وصل توام عنقریب نیست

بی دوست ای حسین چه میخواهی از جهان

چون هیچ حاصلی ز جهان بی حبیب نیست