گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲۱

 

نابسته رخنه نظر از هر عیان که هست

از پرده جلوه گر نشود هر نهان که هست

هر مو زبان نکته سرایی نمی شود

تا ترک گفتگو نکند این زبان که هست

چندین هزار جامه بدل کرد هر حباب

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲۲

 

رزق دهن تیغ بود هر گلو که هست

قالب تهی ز سنگ کند هر سبو که هست

نتوان به هر دو دست سر خود نگاهداشت

بازیچه محیط شود هر کدو که هست

واصل به بحر می شود این جویبارها

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲۳

 

دلبستگی است مادر هر ماتمی که هست

می زاید از تعلق ما، هر غمی که هست

خود را ز واصلان دیار فنا شمار

تا بر دل تو سور شود ماتمی که هست

با تشنگی باز که در زیر آسمان

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲۴

 

دردست، صبح شیب، می خوشگوار چیست؟

در پیری این سیاه درون این نگار چیست؟

زیر پل شکسته نه جای اقامت است

خم شد قدت ز بار گنه، انتظار چیست؟

آخر به غیر موی سفید و دل سیاه

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲۵

 

در حفظ جسم این همه فکر محال چیست؟

غیر از شکست، عاقبت این سفال چیست؟

عمر دوباره مهر ز صبح از زوال یافت

لرزیدن تو این همه بهر زوال چیست؟

آیینه بی مثال نماند چو باصفاست

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲۶

 

ای بوالفضول شکوه ز جور زمانه چیست؟

ای اسب خام، سرکشی از تازیانه چیست؟

چون هر چه می رسد به تو از کرده های توست

جرم فلک کدام و گناه زمانه چیست؟

در گلشنی که خرمن گل می رود به باد

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲۷

 

ای صبح، آه سرد تو در انتظار کیست؟

زخم دو تیغه باز تو از ذوالفقار کیست؟

آه تو پرده سوز و سرشک تو دلفروز

جان تو زخمی که، دلت داغدار کیست؟

چشم جهان ز پرتو او خیره می شود

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲۸

 

این آهوی رمیده ز مردم، نگاه کیست؟

این فتنه پیشخدمت چشم سیاه کیست؟

با شمع آفتاب چه می جوید آسمان؟

شب تا به روز، دیده اجم به راه کیست؟

در آتش است نعل مه نو ز آفتاب

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲۹

 

خلقند جمله آلت شطرنج، زنده کیست؟

هر کس که هست باخته اینجا برنده کیست؟

از حیرت است در جگر سنگ پای من

هر دم مرا به عالم دیگر برنده کیست؟

در غور قطره ای نتواند رسید فکر

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۰

 

چشمم به دستگیری لطف جیب نیست

نبضم رهین منت دست طبیب نیست

(در بحر فکر از سر اخلاص می روم

باشد یتیم اگر گهر من غریب نیست)

(مقراض می کنیم به یک حرف زلف بحث

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۱

 

از شش در جهات، امید نجات نیست

در بند روزگار، نجات از جهات نیست

طفلان مهد خاک ز شیرند بی نصیب

این گاهواره گویی از این امهات نیست

چون بید هر که تلخی بی حاصلی کشید

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۲

 

این بنای عالم خاک از شکست نیست

پستی عمارتی است که آن را نشست نیست

از برگریز مردم بی برگ ایمنند

رنگ شکسته را خطری از شکست نیست

پرواز می کند به پر و بال آفتاب

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۳

 

جان رمیده را به جهان بازگشت نیست

دست بریده را به دهان بازگشت نیست

شبنم دو بار بازی بستان نمی خورد

دل را به رنگ و بوی جهان بازگشت نیست

از اشک و آه خویش ندیدم نتیجه ای

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۴

 

می سنگ اگر زند به ایاغم شگفت نیست

گر بوی گل خورد به دماغم شگفت نیست

سودای زلف ریشه به مغزم دوانده است

خون مشک اگر شود به دماغم شگفت نیست

پروانه داغ گرمی هنگامه من است

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۵

 

مجروح عشق را سر و برگ علاج نیست

این خون گرفته را به طبیب احتیاج نیست

برق از زمین سوخته نومید می رود

تاراج دیده را غم باج و خراج نیست

در وادیی که قطع امیدست چاره ساز

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۶

 

بیمار عشق را به دوا احتیاج نیست

دل زنده را به آب بقا احتیاج نیست

از دستگیر، دست بریده است بی نیاز

از سر گذشته را به هما احتیاج نیست

اندیشه صواب و خطا فرع خواهش است

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۷

 

جز گریه چشم اشک فشان را علاج نیست

جز صبر عاشق نگران را علاج نیست

درمانده ام به دست دل هرزه گرد خویش

در دست باد برگ خزان را علاج نیست

تن در کشاکش فلک سفله داده ام

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۸

 

حسن ترا به نقش و نگار احتیاج نیست

روی شکفته را به بهار احتیاج نیست

اندیشه وصال ندارند عاشقان

از دست رفته را به کنار احتیاج نیست

کان نمک کجا به نمکدان برد نیاز؟

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۳۹

 

در چار باغ دهر نسیم مراد نیست

از ششدر جهات، امید گشاد نیست

در راه ابر، تخم تمنا نکشته ام

کشت مرا ملاحظه از برق و باد نیست

آسودگی ز عمر سبکرو طمع مدار

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۴۰

 

دلهای غم ندیده پذیرای پند نیست

آنجا که درد نیست، سخن سودمند نیست

بسیار چاره هست که از درد بدترست

صد چشم بد، برابر دود سپند نیست

ما را به بخت شور خود ای دوست واگذار

[...]

صائب تبریزی
 
 
۱
۱۰۰
۱۰۱
۱۰۲
۱۰۳
۱۰۴
۳۵۰
sunny dark_mode