گنجور

 
صائب تبریزی

خلقند جمله آلت شطرنج، زنده کیست؟

هر کس که هست باخته اینجا برنده کیست؟

از حیرت است در جگر سنگ پای من

هر دم مرا به عالم دیگر برنده کیست؟

در غور قطره ای نتواند رسید فکر

در بحر بیکنار حقیقت رسنده کیست؟

بر سنگ خاره نیست روان حکم آدمی

از سنگ، آبهای روان را کشنده کیست؟

این رهروان که روی زمین را گرفته اند

خرج رهند، راه به منزل برنده کیست؟

از حیرتند سنگ نشان سالکان راه

غیر از دل گداخته اینجا رونده کیست؟

از همت است هر که به هر جا رسیده است

بی بال پر به عالم بالا پرنده کیست؟

گر آفتاب عشق کشد روی در نقاب

این میوه های خام جهان را پزنده کیست؟

خالیست دست هر که به این نشأه آمده است

دست تهی است بهر گرفتن، دهنده کیست؟

فریاد چون سپند به جایی نمی رسد

از بحر آتشین حوادث، جهنده کیست؟

این سرو قامتان که درین سبز گلشنند

تیغ کشیده اند سراسر، کشنده کیست؟

امروز غیر طبع سخن آفرین تو

صائب به داد لفظ و معانی رسنده کیست؟