گنجور

 
صائب تبریزی

از شش در جهات، امید نجات نیست

در بند روزگار، نجات از جهات نیست

طفلان مهد خاک ز شیرند بی نصیب

این گاهواره گویی از این امهات نیست

چون بید هر که تلخی بی حاصلی کشید

انجام کار، قسمت او جز نبات نیست

از گل به آفتاب جدایی نمی کنیم

چون شبنم آشنایی ما بی ثبات نیست

جانها ز خط پشت لب یار تازه شد

این لطف با سیاهی آب حیات نیست

بلبل عبث به خرده گل چشم دوخته است

بر هر زری که سال نگردد زکات نیست

چشم از جهان بپوش که رخسار زشت را

مشّاطه ای به از عدم التفات نیست

از اعتبار دهر کناری گرفته است

صائب حریف دشمنی کاینات نیست

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode