ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۵۴ - یک اشاره
عشق بازی مرا، هوس باشد
تا دو روزیم دست رس باشد
عمر بی عشق، جمله محنت بود
راحت من، ازین سپس باشد
دل چسان برکنم من از لب یار
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۹۴ - دل تنگ
باز عشق آمد و زد خیمه به صحرای دلم
لشکر عشق صف آراست به یغمای دلم
دل پر حسرت من گشت گرفتار و اسیر
کرد مو سلسلهٔ سلسله در پای دلم
دل من پای به زنجیر و، شه کشور عشق
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۹۷ - فیض روح القدس
گرچه انداخته زلفت گرهی سخت به کارم
همچنان چشم گشایش ز سر زلف تو دارم
روی بنما و به یغما ببر آرام و شکیبم
زلف بگشا و به تاراج بده صبر و قرارم
تا به دست آن سر زلفین پریشان تو یازم
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفهنگاریها » شمارهٔ ۱۲۳ - آیینهٔ دل
تو به دین حسن که در پرده،دل از خلق ربایی
پردهٔ خلق دری گر ز پس پرده درآیی
در پس پرده نهانی و جهانی به تو مایل
آه بی پرده که رخ به خلایق بنمایی
شاه خوبانی و شاهان همه هستند گدایت
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل دوم - مدیحهسراییها » شمارهٔ ۱ - اقتدار محمد
شمس و قمر، عکسی از عذار محمد
گردش گردون، به اختیار محمد
نافه مشک خطا و عنبر سارا
نکهتی از موی مشکبار محمد
چشمه حیوان مجال دمزدنش نیست
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۶ - حدیث غربت
خوش آن که درد دل خویش با صبا گویم
حدیث عشق، بر آن یار آشنا گویم
غمی که گشته نهان از زمانه دردل من
بر آن سرم که به صد شور بر ملا گویم
به هر کجا که بود مجلس عزای رضا
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۱۸ - سرو خونین
ز جا برخیز ای رعنا جوان گلعذار من
نظر کن تو به حال زار و چشم اشکبار من
تو تا رفتی به میدان، جان شیرینم برفت از تن
سیه شد بی رخ چون آفتابت روزگار من
ز طفلی پرورش دادم تو را تا آنکه در پیری
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۳۵ - طایر باغ جنان
ای شهیدی که لب تشنه بریدند سرت را!
سوختند از پی یک قطرهٔ آبی جگرت را
گرچه خواندند به مهمانیت از شهر مدینه
کوفیان از چه بریدند لب تشنه سرت را
طایر باغ جنان بودی و، با سنگ شقاوت
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۴۲ - حدیث کربلا
شبان تیره از دود فراق دوستان نالم
ز کجر فتاری و بی مهری این آسمان نالم
نمی خندد لبم از بس غم پنهان به دل دارم
بسوزد بند بند استخوانم گر عیان نالم
به روز و شب، ز هجر دوستان و فرقت یاران
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۴۳ - زانوی غم
من از جور و جفای چرخ کجرفتار، مینالم
نه بیمارم ولی چون مردم بیمار، مینالم
حسین از جور شمر شوم، لبتشنه ز کف جان داد
من از بیرحمی شمر جنایتکار، مینالم
پی انگشتری انگشت او را اهرمن ببرید
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۴۷ - کشتهٔ غریب
ای در عزات خالق اکبر، گریسته
جبریل پیک ایزد داور گریسته
در ماتم تو ای شه اقلیم عاشقی!
جد گرامی تو پیمبر گریسته
تنها همین نه جد تو در ماتمت گریست
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۴۹ - مرآت خدا
ای قتیلی که به خون غرقه ز شمشیر جفایی
وی شهیدی که بریده ز بدن سر ز قفایی
سر بریده ز تن از جور لعینان به چه جرمی
به چه تقصیر گرفتار به صد رنج و بلایی
زینت دوش نبی بودی و نور دل زهرا
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۵۶ - صدای العطش
از چیست؟ بانگ ناله، به ارض و سما هنوز
وز چیست؟ شور و ولوله در ماسوی هنوز
بگذشته قرن ها ز غم کشتن حسین
باشد لوای ماتم آن شه بپا هنوز
از قتل پور فاطمه بگذشته سال ها
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۵۷ - شراره آه دل
دلم ز ماریه عزم سفر نکرده هنوز
هوای شهر و دیار دگر نکرد هنوز
خیال می کشدم گه به شام و، گه به حجاز
ولی ز ماریه قطع نظر نکرده هنوز
به اهل بیت پیمبر مگر که مر شریر
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۶۰ - حدیث تشنگی
چو در کرب و بلا سبط نبی بی یار و یاور شد
سرش از تن جدا از خنجر شمر ستمگر شد
تنی کز روشنی روشن تر از در و گهر بودی
زخون حنجرش رنگین تر از یاقوت احمر شد
زطوفان حوادث، سر نگون شد کشتی عمرش
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۶۱ - سیلاب اشک
ای دل! بیا که ناله و آه و فغان کنیم
سیلاب اشک، از مژه بر رخ روان کنیم
گاهی زنیم بر سر و،گه جامه بردریم
گه آشکار گریه و، گاهی نهان کنیم
یاد آوریم واقعهٔ دشت کربلا
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۶۴ - مشک تتار
بر مشامم بوی یار آشنا آید همی
یا که از طرف چمن، باد صبا آید همی
بوی ناف آهوی چین است یا مشک تتار
یا که بوی خاک دشت کربلا آید همی
گر به دقت بنگری از خاک دشت کربلا
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۷۶ - انتظار قافله
فلک به آل پیمبر سر مجادله دارد
به اهل بیت نبی تا کی این معامله دارد
کنار دجلهٔ کرب و بلا بیا و نظر کن
چه موج ها و چه گرداب های هایله دارد
عزیز فاطمه صد پاره تن فتاده به میدان
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۷۷ - داغ لاله رخان
فلک ز ماتم زینب مگر خبر دارد
و گرنه جامهٔ نیلی چرا به بر دارد؟
خبر ز حال سکینه ندارد آن طفلی
که صبح و شام، به سرسایهٔ پدر دارد
کباب می شود از گریهٔ سکینه دلم
[...]
ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل سوم - سوگواریها » شمارهٔ ۸۷ - سلیمان کربلا
فغان ز کج روی روزگار و مکر و فنش
که پور فاطمه را دور کرد از وطنش
دریغ و درد سلیمان کربلا را کرد
زمانه سخت لگدکوب ظلم اهرمنش
ز کینه گشت تنش پایمال سم ستور
[...]