گنجور

 
ترکی شیرازی

ای دل! بیا که ناله و آه و فغان کنیم

سیلاب اشک، از مژه بر رخ روان کنیم

گاهی زنیم بر سر و،گه جامه بردریم

گه آشکار گریه و، گاهی نهان کنیم

یاد آوریم واقعهٔ دشت کربلا

شوری بپا چو حشر، در این خاکدان کنیم

آریم در نظر چو لب تشنهٔ حسین

قطع نظر، ز خوردن آب روان کنیم

هر گه ز آب سرد گلویی کنیم تر

یاد از گلوی خشک شه انس و جان کنیم

سوزیم بهر اکبر و عباس نامدار

گریه گهی بر این و، گهی بهر آن کنیم

نالیم بر اسیری زن های داغدار

افغان به دستگیری آن بی کسان کنیم

لب تشنه، کودکان حسین از جفای خصم

یکدم بیا که گریه بر آن کودکان کنیم

این گریه چون معامله با سبط مصطفی ست

حاشادر این معامله گر ما زیان کنیم

در این جهان دو دانهٔ اشکی که میدهیم

شاید که توشهٔ سفر آن جهان کنیم

رو آوریم جانب در گاه بی نیاز

دست دعا بلند سوی آسمان کنیم

«ترکی» ز بعد گریهٔ بر سبط مصطفی

آن به دعا به قاطبهٔ شیعیان کنیم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode