گنجور

 
ترکی شیرازی

ای در عزات خالق اکبر، گریسته

جبریل پیک ایزد داور گریسته

در ماتم تو ای شه اقلیم عاشقی!

جد گرامی تو پیمبر گریسته

تنها همین نه جد تو در ماتمت گریست

خیل رسل به چشم ز خون تر، گریسته

یوسف به چاه محنت و غم، با دلی فگار

بهر جوانی علی اکبر گریسته

بر حنجر تو کز دم خنجر بریده شد

یحیی سر بریده ز خنجر، گریسته

هر دم ز بی پناهیت ای شاه دین پناه!

باب بزرگوار تو حیدر گریسته

در باغ خلد حضرت صدیقه مادرت

با مریم و خدیجه و هاجر، گریسته

بر تشنه کامی تو میان دو نهرآب

تسنیم گریه کرده و کوثر گریسته

در بوستان، به قامت دلجوی اکبرت

شمشاد و، سرو ناز و، صنوبر، گریسته

بر زخم های پیکرت ای کشتهٔ غریب

شمشیر و، تیر و، نیزه و، خنجر، گریسته

در شام، در خرابه شب و روز و، روز وشب

از فرقت تو زینب اطهر گریسته

زین نظم جان گداز که « ترکی » سروده است

لوح و، مداد و، خامه و، دفتر، گریسته

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode