ای شهیدی که لب تشنه بریدند سرت را!
سوختند از پی یک قطرهٔ آبی جگرت را
گرچه خواندند به مهمانیت از شهر مدینه
کوفیان از چه بریدند لب تشنه سرت را
طایر باغ جنان بودی و، با سنگ شقاوت
بشکستند به هم دوزخیان، بال و پرت را
نه شکستند همین صدر تو را از سم اسبان
که شکستند دل مادر و جد و پدرت را
کوفیان از پدرت شرم نکردند و بریدند
با دم تیغ ستم، رشتهٔ عمر پسرت را
لعن حق باد بر آن طایفهٔ زشت نهادی
که نمودند خم از مرگ برادر کمرت را
کاش از کرب و بلا قاصدی از مهر رساندی
در نجف نزد علی ساقی کوثر خبرت را
کی علی یک نظر ازلطف سوی کرب و بلا کن!
غرق در خون بنگر پیکر شمس و قمرت را
کاش در آن دم آخر که ز تن، رفت روانت
مادرت بود که بستی ز وفا چشم ترت را
ترسم ای خسرو خوبان! که برد «ترکی» مسکین
به لحد همره خود آرزوی خاک درت را
روز و شب، پیشهٔ او نیست بجز نوحه سرایی
ناامید از سر کویت منما نوحه گرت را
از تو آن روز که بر فرق نهی تاج شفاعت
چشم دارد که ز وی باز نگیری نظرت را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به یاد و احترام شهدای کربلا، به ویژه امام حسین (ع) نوشته شده است. شاعر در این اثر به تشنگی و مصیبتهای امام حسین اشاره میکند، زمانی که او و یارانش در دشت کربلا از آب محروم شدند. او به خیانت و بیرحمی کوفیان که به دعوت امام حسین برای یاری او آمدند، اما سپس او را تنها گذاشتند، انتقاد میکند. همچنین، شاعر با حسرتی عمیق، از درد و رنجی که خانواده امام حسین، از جمله مادر و پدر او متحمل شدند، سخن میگوید. در کلیت این شعر، مرثیهای برای امام حسین و یادآوری مظلومیت او و یارانش به تصویر کشیده شده است.
هوش مصنوعی: ای شهید عزیزی که در حالیکه تشنه بودی، سرت را بریدند! برای یک قطره آب، دل تو به شدت سوخت.
هوش مصنوعی: اگرچه مردم کوفه از مدینه برای مهمانیات دعوت کردند، اما چرا سرت به خاطر تشنگی بریده شد؟
هوش مصنوعی: پرندهای که در باغ بهشت زندگی میکرد، با سنگی از سوی آدمهای بیرحم، بال و پرش را شکستند.
هوش مصنوعی: نتوانستند خودت را از نیروی اسبها بشکنند، اما دل مادر و جد و پدرت را به شدت شکستهاند.
هوش مصنوعی: کوفیان از پدرت خجالت نکشیدند و با شمشیر ستم، عمر پسرت را قطع کردند.
هوش مصنوعی: نفرین بر آن گروه ناپاک که به خاطر مرگ برادر تو، تو را به زحمت انداختند و تحقیر کردند.
هوش مصنوعی: ای کاش کسی از کربلا برایم پیام محبت را به نجف نزد علی، ساقی کوثر، میآورد.
هوش مصنوعی: علی، ای کاش یک نگاه محبتآمیز به کربلا بیندازی! بدن شمس و قمر را که در خون غرق شده است، تماشا کن.
هوش مصنوعی: ای کاش در لحظه آخر که جان از بدن تو خارج میشد، مادرت در کنارت بود تا با محبت و وفای خود، چشمانت را ببندد.
هوش مصنوعی: بر من ترس است ای پادشاه زیبا، که زحمتکش فقیر را به قبر ببرند و او همیشه در آرزوی خاک در دامان تو باشد.
هوش مصنوعی: او در روز و شب جز نوحهسرایی کار دیگری ندارد و از تو میخواهد که اگر نوحهای میسرایی، آن را برای او نخوانی.
هوش مصنوعی: از زمانی که بر سر تو تاج شفاعت قرار گیرد، چشمان تو منتظرند که نگاهت را از آنجا برنگردانی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میل دارم که ببوسم رخ همچون قمرت را
بمکم با لب خود آن لب همچون شکرت را
تا غباری ننشیند به رخ و زلف تو جانا!
آب پاشی کنم از اشک بصر، رهگذرت را
ممکنم نسیت که آیم به سر کوی تو روزی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.