گرچه انداخته زلفت گرهی سخت به کارم
همچنان چشم گشایش ز سر زلف تو دارم
روی بنما و به یغما ببر آرام و شکیبم
زلف بگشا و به تاراج بده صبر و قرارم
تا به دست آن سر زلفین پریشان تو یازم
پا ز کویت نکشم گر که بسوزی تو به نارم
ناجوانمردم اگر زلف تو از دست بدارم
گر بدانم که دو صد بار کنی زنده بدارم
سخت ترسانم از آسیب دو ماران سیاه ات
کاقبت از تن بیمار، برآرند دمارم
هر دو چشمان کماندار تو با تیر زنندم
گر یکی روز فتد بر سر کوی تو گذارم
وعده کردی که یکی روز به سر وقت من آیی
ترسم آن روز بیای که برد باد غبارم
به قدم بوسی ات از زیر لحد سر به در آرم
قدمی گر ز عنایت بگذاری به مزارم
خلق گویند که پیوسته تو مایل به شکاری
گر تو مایل به شکاری نکنی از چه شکارم
خواهم این جان گرانمایه کنم من نثارت
زانکه لایق تر از این جان نبود بهر نثارم
من برآنم که به صد عجز درآرم به کنارت
تو بر آنی که به صد حیله گریزی به کنارم
«ترکی» از عشق نکویان نبرم جان به سلامت
فیض روح القدسی گر نکند چاره کارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر احساسات عمیق عاشقانه و دردهای ناشی از عشق را به تصویر میکشد. شاعر با توصیف زلف محبوبش به عنوان عاملی سخت و گرهخورده در زندگیاش، ابراز میکند که باوجود مشکلات، همچنان امید به دیدار و گشایش دارد. او تقاضا دارد که محبوبش به او نمایان شود و آرامش و قرارش را که در گرو زلف اوست، بازگرداند. شاعر به شدت تحت تأثیر زیبایی و جذبه محبوبش است و حتی حاضر است دردها و ناملایمات را تحمل کند. از دیگر سو، او نسبت به آسیبهای احتمالی که از عشقش به او میرسد، احساس نگرانی میکند و در عین حال، خواهان قربانی کردن جانش برای عشق محبوبش است. شعر بیانگر تناقضها و درگیریهای درونی عشق است، جایی که عشق و درد به هم آمیختهاند.
هوش مصنوعی: اگرچه زلف تو چنان در کارِ من گرهی ایجاد کرده که در کارهایم مشکل ساز شده، اما هنوز هم به امید گشایشی از طرف تو هستم.
هوش مصنوعی: زیباییات را نشان بده و به راحتی دلم را بستان، من با کمال آرامش و شکیبایی زلفهایت را باز کن و حالم را به هم بزن.
هوش مصنوعی: من هرگز پا از کوی تو بیرون نخواهم گذاشت، حتی اگر بخواهی با زلفهای پریشان و آتشین خودم را بسوزانی.
هوش مصنوعی: اگر من نامرد باشم که زلف تو را رها کنم، حتی اگر بدانم که تو برای من صد بار دیگر هم زندهام میکنی، باز هم این کار را نخواهم کرد.
هوش مصنوعی: من از خطر دو مار سیاه بسیار نگرانم، زیرا در نهایت ممکن است جانم را بگیرند و سبب مرگ من شوند.
هوش مصنوعی: هر دو چشمان تو مانند تیرهایی هستند که به قلب من اصابت میکنند. اگر روزی پیش تو بیفتم، میدانم که به شدت تحت تأثیر زیبایی تو قرار میگیرم.
هوش مصنوعی: تو قول دادهای که روزی به دیدارم بیایی، اما میترسم آن روز برسد که دیگر از من چیزی نمانده باشد و مانند غباری برود.
هوش مصنوعی: با عشق و ارادت به سراغ تو میآیم و از زیر خاک سر بیرون میآورم، اگر لطف کنی و قدمی به سمت مزارم برداری.
هوش مصنوعی: مردم میگویند تو همواره به شکار علاقهمندی. اگر واقعا به شکار علاقهداری، پس چرا من را شکار میکنی؟
هوش مصنوعی: میخواهم جان ارزشمندم را برای تو قربانی کنم، زیرا هیچ چیز دیگری به این اندازه شایسته نیست که به تو تقدیم شود.
هوش مصنوعی: من تصمیم دارم با وجود تمام ضعفهایم به کنارت بیایم، در حالی که تو به هر ترفندی تلاش میکنی که از من فاصله بگیری.
هوش مصنوعی: از عشق نیکان، جانم را به خطر نمیاندازم، حتی اگر روح القدس هم نتواند به من کمک کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بت بینقش و نگارم جز تو یار ندارم
تویی آرام دل من مبر ای دوست قرارم
ز جفای تو حزینم جز عشقت نگزینم
هوسی نیست جز اینم جز از این کار ندارم
تو به رخسار چو ماهی چه لطیفی و چه شاهی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.