شبان تیره از دود فراق دوستان نالم
ز کجر فتاری و بی مهری این آسمان نالم
نمی خندد لبم از بس غم پنهان به دل دارم
بسوزد بند بند استخوانم گر عیان نالم
به روز و شب، ز هجر دوستان و فرقت یاران
چو بلبل از فراق گل، به صحن بوستان نالم
حدیث کربلا و داستان آل طاها را
چو آرم یاد همچون نی، به صد شور و فغان نالم
ز گل کردند خالی ناکسان گلزار زهرا را
ز گلچین شکوه گویم یا ز دست باغبان نالم؟
سر سلطان دین، مهمان شد اندر خانهٔ خولی
به حال میهمان یا از جفای میزبان نالم؟
سرش را بی گنه ببرید شمر و ساربان دستش
ز جور شمر گریم یا ز ظلم ساربان نالم؟
برای خاتمی، اهریمنی ببرید انگشتش
ز سوز دل به حال آن سلیمان زمان نالم
به طشت زر سر سبط پیمبر خواند چون قرآن
بنالم من بر آن سر، یا ز چوب خیزران نالم؟
چو ابر نوبهاری زار بهر کشته گان گریم
چو نی بر غربت آل علی در بزم جان نالم
خزان شد تا بهار عمر اکبر شبه پیغمبر
چو بلبل از غم گل، با سرشک دیدگان نالم
روان شد کاروانی از اسیران، سوی شام غم
به حال آن اسیران، چون درای کاروان نالم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.