گنجور

 
ترکی شیرازی

ز جا برخیز ای رعنا جوان گلعذار من

نظر کن تو به حال زار و چشم اشکبار من

تو تا رفتی به میدان، جان شیرینم برفت از تن

سیه شد بی رخ چون آفتابت روزگار من

ز طفلی پرورش دادم تو را تا آنکه در پیری

تو باشی مونس تنهایی شب های تار من

ز زلف و عارضت خوش داشتم روز و شبی اما

ز هجرت گشت یکسان، عاقبت لیل و نهار من

به جان ناتوانم زد شبیخون لشکر هجرت

به یغما برد یکسر طاقت و صبر و قرار من

غمم زایل شدی هر گه که می دیدم جمالت را

فزون غم در دلم بی تو شود ای غمگسار من

امیدم بود ای مادر که بندم حجلهٔ عیش ات

فغان از بخت تو آه از دل امیدوار من

پس ازمرگ امام مجتبی دل خوش به تو بودم

که بودی از حسن باب کرامت یادگار من

فتادی تا به خاک از پشت زین ای سرو خونینم

شد از افتادنت از کف، عنان اختیار من

پس از قتل تو ای رعنا جوان! تا جان به تن دارم

نهان هرگز نگردد گریه های آشکار من

حلالت باد آن شیری که از پستان من خوردی

که کردی جان نثاری ای شهید جان نثار من

دریغا تشنه لب قاسم به غربت داد جان «ترکی»

که آتش زد به جان خلق، شعر آبدار من

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حکیم نزاری

مرا جانانه‌ای باید که باشد غم گسارِ من

میانِ نازکش باشد همه شب در کنارِ من

چه خوش باشد دل آرامی که چون از خواب برخیزد

به غمزه چشمِ مستِ او کند دفعِ خمار من

اگر باشد قیامت باشد اللّهمَّ ارزُقنا

[...]

اوحدی

سر بارندگی دارد دو چشم تند بار من

که فتح‌الباب هجرانست و تحویل نگار من

مرا چون ماه در عقرب خوش آمد روی و زلف او

از آن نیکی نمیبینم، که بد بود اختیار من

من آن چرخم، که از جانست مهرم در میان دل

[...]

جامی

پس از مردن به خاک من گذر کن غمگذار من

ببین صد حرف غم در هر خط از لوح مزار من

به کویت بس که آه آتشین از دل برآوردم

سگت را داغها مانده ست بر جان یادگار من

نبیند کس فروغ مهر را تا حشر اگر ناگه

[...]

اهلی شیرازی

چنان گردد خیالش چشم اشکبار من

که میپندارم اینک خواهد آمد در کنار من

شب هجران چه سان بر بستر راحت نهم پهلو

که هر مو دور ازو خاریست در جسم فکار من

ز من دارد فراغ آنشوخ و من در آتش محنت

[...]

صائب تبریزی

به یک خمیازهٔ گل طی شد ایام بهار من

به یک شبنم نشست از جوش، خون لاله زار من

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه