گنجور

 
۱
۲
۳
۸
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

مشک فشان شد زتو باد صبا

ای خم زلفین دو تا مرحبا

حلقه عشاق بهم میزند

محرم این حلقه چرا شد صبا

مرغ سلیمان توئی ای نیک پی

[...]

۱۲ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹

 

در آن سرا که برانند پادشایی را

کجا مجال بود ره‌نشین گدایی را

ز خاک میکده جو سر جم که می‌بینم

به پای هر خُم جام جهان‌نمایی را

خلاف رسم از آن چشم فتنه‌خیز فلک ‏

[...]

۱۲ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

به باغ حسن که کشت این نهال رعنا را

که دل گرفت ز گل بلبلان شیدا را

کمند رشته مهر بتان بتاب چنان

که سوی بادیه آری زحی تو لیلا را

کشی چو سلسله اشتیاق ای یعقوب

[...]

۱۲ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰

 

دهد به باغ اگر جلوه قد دلجو را

کناره‌جوی شود سَروْ‌بُن لبِ جو را

به غیر هندوی خال تو ای بهشتی‌روی

نداده جای کسی در بهشت هندو را

کنند عید خلایق اگر به ماه صیام

[...]

۱۲ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۳

 

نمی‌دانم چه افغانست در گلشن هزاران را

که غیر از رنگ و بویی نیست ایام بهاران را

چو گل هر ساعتی در دست گلچینی به گلزاری

دلا سنجیدی و دیدی وفای گلعذاران را

به زاری لاله را از خاک بیرون با دل خونین

[...]

۱۲ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰

 

مدعی پنداشتی دور از در جانان مرا

دور شد تن لیک مانده پیش جانان جان مرا

با صبا هر صبحدم آیم به طوف کوی دوست

چشم اگر داری بجو در خاک آن ایوان مرا

بشنوی گر هر سحر بانگ جرس از غافله

[...]

۱۲ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۶

 

دوری از هم نفسان اندکی از خانه ما

کامشب افراشت علم برق به کاشانه ما

ساقی میکده چون می به حریفان پیمود

عوض باده شرر ریخت به پیمانه ما

نه سر زلف بتانست که دست ازلی

[...]

۱۲ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۸

 

اگر نه پرده بربسته به رخ آن شاهد رعنا

نمی‌نالد چرا چنگ و نمی‌گرید چرا مینا

نه مطرب ماند نه ساقی نه می در مشربه باقی

نه گل در بوستان رعنا نه بلبل در چمن گویا

فتاده صوفی از وجد و مغنی از نواسنجی

[...]

۱۲ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰

 

چشمت از غمزه زکف برد دل شیدا را

چون توان باز پس از ترک ستد یغما را

گرد حی لابه کند همچو سگان شب همه شب

خبر ازحالت مجنون که برد لیلا را

نه تواناست خداوند بهر چیز که هست

[...]

۱۲ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴

 

گرفتم نوبهارم دست داد و گشت و بستان‌ها

ولی بی‌دوست گلخن‌ها بود طرف گلستان‌ها

سماع عاشقان از نغمه قانون عشق آید

چه بگشاید که بر گل‌ها عنادل راست دستان‌ها

عجب نبود گر اطفال چمن سرسبز و خندانند

[...]

۱۲ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۵

 

فزون‌تر سوزدم امشب ز هر شب آتشِ سودا

که چون شمع آتش پنهان دل شد از زبان پیدا

میان کاروان لیلی چه بندد بر شتر محمل

چو افغان می‌کند مجنون جرس را گو مکن غوغا

مرا شوری‌ست اندر سر که برده عقل و دین و دل

[...]

۱۲ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۴

 

نوبهار است و عروس گل کشید از رخ نقاب

رخت عیش از کاخ اندر باغ آور با شتاب

عندلیب از شاخ گلبانگ صبوحی می‌زند

یعنی از غفلت برون آیید از مستان خواب

من غزل‌خوان تو بلبل نغمه‌سنج از گل به باغ

[...]

۱۲ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۸

 

منکه پرداخته خانه زاغیار امشب

از چه بی پرده نیاید ببرم یار امشب

هست از شور مخالف بسرم غوغائی

مطرب بزم بگردان ره از این تار امشب

بی حضورت دلم از کعبه و بتخانه گرفت

[...]

۱۲ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸۹

 

در نهایت نظری بود باغیار امشب

که زتب سوخت چو شمعم دل بیمار امشب

بشب دیگرت این سوزن درون شرح دهم

که مبادا بدرد پرده اسرار امشب

ارنی گویم و از پای طلب ننشینم

[...]

۱۲ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴

 

تا چند آیم بر درت با عجز و لابه نیم‌شب

بینم ترا با مدعی مست می و گرم طرب

تابم کجا با مهر تو من شبنم و خور چهر تو

تو آتشی و من نیم تو ماهتاب و من قصب

سندان دل و سیمین تنی در سیم داری آهنی

[...]

۱۲ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۶

 

دل و دین خلق برده خط و خال دل‌فریبت

به که آوریم یرغو ز جفای بی‌حسیبت

بزمان واپسینم همه حیرتم از این است

که مباد بعد از این غیر به جان خرد عتیبت

چه مقام داری ای عشق فراز تو ندانم

[...]

۱۲ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۷

 

آن را که کشوری بنگاهی مسلم است

چون جم جهانیش همه در زیر خاتم است

خورشید آسمان که جهان روشن است از او

در پیش آفتاب جمال تو شبنم است

هر چند عهد بشکنی و مهر بگسلی

[...]

۱۲ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۹

 

آنرا که دوست هست چه پروای دشمن است

با شب گر آفتاب بود روز روشن است

سبحه نهم زپنجه و زنار بگسلم

تا رشته دو زلف توام طوق گردن است

چشم تو ترک جادو و مژگان سپاه تو

[...]

۱۲ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸

 

خلقت هر چیز از آب و گل است

عشق را منشاء تقاضای دل است

نار نمرود است گلزار خلیل

موج طوفان بهر سالک ساحل است

هر کرا جز عشق باشد قبله گاه

[...]

۱۲ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۰

 

خورشید رخت زیر خم زلف نهانست

لیکن چه نهانی که بشب ماه عیانست

چشم تو چو ترکیب کماندار که از زلف

آویخته پیوسته کمندش بکمانست

لعلت سخنی گفت و یقینم شده حاصل

[...]

۱۲ بیت
آشفتهٔ شیرازی
 
 
۱
۲
۳
۸
 
تعداد کل نتایج: ۱۴۳