گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

آن را که کشوری بنگاهی مسلم است

چون جم جهانیش همه در زیر خاتم است

خورشید آسمان که جهان روشن است از او

در پیش آفتاب جمال تو شبنم است

هر چند عهد بشکنی و مهر بگسلی

لیکن ازین طرف که منم عهد محکم است

محراب را روا نبود سجده بر صنم

از چیست ابروان رخت ای صنم خم است

یکدم غنیمت است لبی بر لبم نهی

گر خود بود مسیح که محتاج این دم است

بر خاک کشتگان قدمی نه پس از وفات

زیرا که خاکپای تو روح مکرم است

خالت بر آن عذار بهشتی است گندمی

انسان دیده شیفته بروی چو آدم است

هر کس که مردد در سر کوی تو زنده است

آن دل که شد قرین غم عشق خرم است

لعل لب تو جوهر فرد مجسم است

عشاق را دو زلف تو برهان مسلم است

در سینه ات نه دل که بود سنگ زیر سیم

در پیرهن نه تن که روان مجسم است

احرام طوف کعبه ببندد تمام عمر

رندی که در حریم خرابات محرم است

شاید گره گشایدش آنزلف تابدار

آشفته را که کار پریشان و درهم است

 
 
 
مجیرالدین بیلقانی

عهدیست تا نصیبه ما از جهان غم است

حال دل از فلک چو فلک نیک بر هم است

در عالم از فراغت خاطر اثر نماند

آری مگر فراغت از آن سوی عالم است؟

در مدت جوانی و در عهد کودکی

[...]

خاقانی

ای شاه بانوی ایران به هفت جد

اقلیم چارم از تو چو فردوس هشتم است

بلقیس روزگار توئی کز جلال و قدر

شروان شه از کمال سلیمان دوم است

خود خاتم بزرگ سلیمان به دست توست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
ظهیر فاریابی

شاها درِ تو قبله شاهان عالم است

گردون تو را مسحر و گیتی مسلم است

مقصود آفرینش عالم تویی از آنک

ذات مطهرت سبب نظم عالم است

هم چشم مهر و ماه به روی تو روشن است

[...]

سعدی

یارا بهشت صحبت یاران همدم است

دیدار یار نامتناسب جهنم است

هر دم که در حضور عزیزی برآوری

دریاب کز حیات جهان حاصل آن دم است

نه هرکه چشم و گوش و دهان دارد آدمی‌ست

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
حکیم نزاری

تا دور آفرینش و تا عمر عالم است

پیوند عشق و عاشق و معشوق با هم است

گر سرّ این رموز بدانی وجود عشق

پیش از سرشتن گِل حوا و آدم است

آدم تویی به نقد و گر ناقدی تو را

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از حکیم نزاری
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه