دوری از هم نفسان اندکی از خانه ما
کامشب افراشت علم برق به کاشانه ما
ساقی میکده چون می به حریفان پیمود
عوض باده شرر ریخت به پیمانه ما
نه سر زلف بتانست که دست ازلی
ساخت زنجیر برای دل دیوانه ما
دیده آگاه شد از سوز درون طوفان کرد
آه اگر فاش شود پیش کس افسانه ما
من ببحرین غمش بیهده در غرقابم
زانکه غواص دگر برده دردانه ما
پیر میخانه سحر مژده بمستان میداد
که خطابخش بود عفو کریمانه ما
دل و دین عقل و خرد گو بنهد طالب دوست
جان بتنها نسزد تحفه جانانه ما
نه حمامم که بگندم بفریبد دامم
زلف دام است و بود خال سیه دانه ما
همه خاموش نشینند ملایک از ذکر
بفلک گر برسد نعره مستانه ما
خواست از پیر مغان سالکی اکسیر مراد
گفت خاکست بر همت مردانه ما
هندوی آتش عشقست دل آشفته
شمع هر جمع نسوزد پر پروانه ما
عشق چه مشعله طور ازل نور علی
که بود روشن از او در دو جهان خانه ما
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف حالت عاشقانه و درد دل شاعر میپردازد. او از دوری از محبوب و همنفسانش ناله میکند و حس تنهایی و غم را تجربه میکند. شاعر میگوید که در غرقاب عشق، بیفایده در تلاش است و نمیتواند از زنجیرهای عشق رهایی یابد. او همچنین به میکده و میگساری اشاره دارد و از عفو و کرم یاد میکند. شاعر معتقد است که عشق دارای نوری از ازل است که زندگیاش را روشن کرده و او در جستجوی راهی برای رسیدن به مقصودش است. در نهایت، او به شدت احساس میکند که عشقش نهتنها سرسری نیست بلکه عمیق و آتشین است.
هوش مصنوعی: امشب به خاطر دوری از همنفسان، کمی از خانه ما غم و اندوه وجود دارد، اما در عین حال، نشانهای از شادی و روشنایی بر فراز خانه ما به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: ساقی که در میکده به میهمانان شراب میدهد، به جای باده، آتشی درون پیمانه ما میریزد.
هوش مصنوعی: گیسوان معشوقان نتوانستهاند زنجیری برای دل دیوانهی ما از دست قضا بسازند.
هوش مصنوعی: چشمم از درد درونی که دارم آگاه شد و از شدت آن آهی کشید. اگر داستان ما به کسی فاش شود، چه حاصلی خواهد داشت؟
هوش مصنوعی: در دل غم آن محبوب گرانبها غرق شدهام و هیچ امیدی ندارم، چرا که کسی دیگر او را از من گرفته است.
هوش مصنوعی: پیر میخانه صبح به مینوشیدگان بشارت میداد که بخشش و مهربانی ما همیشگی است.
هوش مصنوعی: عشق و ایمان و عقل و فکر را کنار بگذار، زیرا جویندهی دوست نباید تنها به آنها تکیه کند؛ بلکه هدیهی روح ما، تنها به خود او میآید.
هوش مصنوعی: من نه در حمامم که به خطر بیفتم و فریب خورم، چرا که زلفم مانند دامی است و روی سیاه او نیز به آن اضافه میشود.
هوش مصنوعی: همه فرشتگان از یاد خداوند در آسمان ساکت میشوند، اگر صدای شگفتانگیز و سرمستکننده ما به گوششان برسد.
هوش مصنوعی: سالی، از سالکانی که در پی روحانیت هستند، خواستم تا به من راز و رمز و عطری از حقیقت بدهد. او در پاسخ گفت که کوشش و تلاش ما، همچون خاکی است که به هم میخورد و به معنای واقعی کمک کننده خواهد بود.
هوش مصنوعی: عشق همچون آتش هندوی است و دل آشفته همچون شمعی است که در جمع نمیسوزد، اما پروانهای که به آن نزدیک میشود، نمیسوزد.
هوش مصنوعی: عشق همچون شعلهای است که از آغاز وجودش روشناییاش در دو جهان خانه ما را دربر گرفته است. نور علی، منبع این روشنی است که همیشه در زندگی ما وجود داشته و ما را نورانی کرده است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بی حجابانه درآ از در کاشانه ما
که کسی نیست به جز وردِ تو درخانه ما
گر بیائی به سر تربت ویرانه ما
بینی از خون جگر آب زده خانه ما
فتنه انگیز مشو کاکل مشکین مگشای
[...]
کاش ویران شود از سیل فنا خانه ما
تا کشد گنج جفا رخت به ویرانه ما
چرخ فیروزه که بینی ز شفق گلگونش
درد آلوده سفالی ست ز خمخانه ما
ما و پیمان می ای زاهد پیمانه شکن
[...]
آب حیوان زند آب در میخانه ما
می گزد خضر لب از حسرت پیمانه ما
از سر شیشه اگر پنبه بگیرد ساقی
گل ابری شود از گریه مستانه ما
در دل ما نبود منزلتی دنیا را
[...]
تا بود گریه کی آباد شود خانه ما؟
جغد را پای به گل رفته به ویرانه ما
ما از آن سوختگانیم که معمار ازل
طرح آتشکده برداشت ز کاشانه ما
عشق پیوسته به دنبال دلم میگردد
[...]
می کند مشق تپیدن دل دیوانه ما
بال پرواز شود باده به پیمانه ما
حاصل نشو و نما دیده بیدار شود
گشته صحرا صدف پر گهر از دانه ما
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.