فزونتر سوزدم امشب ز هر شب آتشِ سودا
که چون شمع آتش پنهان دل شد از زبان پیدا
میان کاروان لیلی چه بندد بر شتر محمل
چو افغان میکند مجنون جرس را گو مکن غوغا
مرا شوریست اندر سر که برده عقل و دین و دل
تو خواهی عشق خوانش ای حکیم و خواهیاش سودا
مخوانش طالب کعبه که خودخواه است و تنپرور
که با خار مغیلان تو خواهد بستر دیبا
معاذاللَّـه که از حُسنش بکاهد ذرهای ای دل
به چشم احولان گر دوست باشد زشت یا زیبا
نباشد نقص خورشید ار بگوید عیب خفاشش
که روز و شب بود یکسان به پیش چشم نابینا
ز شمعت رخ نمیتابم بسوزی گر سراپایم
که از پر سوختن پروانه را نبود به سر پروا
رفیقان رفته و من خفته از غفلت در این وادی
کجا خضری که برهاند مرا زین پرخطر بیدا
مگر از همت مردان غیب ای دل مدد خواهم
که سوی کعبهٔ مقصود بندم رخت از این صحرا
کدامین کعبه؟ ارض طوس کوی قبلهٔ هشتم
که آید بهر طوف او ملک از طارم اعلا
رضا آن مایهٔ ایمان، رضا آن شافع عصیان
امام راستان، شاه خراسان، خسرو بطحا
بکش دست عنایت بر رخ آشفته از رحمت
که ترسم این سواد الوجه دارینش کند رسوا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از شدت عشق و شور درونی خود سخن میگوید و بیان میکند که این عشق او را به حالت سوزناکی رسانده است. او از مجنون و حالت او در عشق لیلی یاد میکند و به نوعی دردی عمیق از مشکلات عشق را تشریح میکند. همچنین، به نواقص دیگران و برداشتهای نادرست از عشق اشاره میکند و تأکید دارد که زیبایی و محبت هیچگاه نباید به خاطر نظر دیگران کمرنگ شود. در نهایت، شاعر از امید به یاری مردان بزرگ و دلیر صحبت کرده و آرزو میکند که به مقصد آرامش و حقیقت برسد. ترس از رسوایی و نیاز به رحمت نیز جزو مضامین این شعر است.
هوش مصنوعی: امشب بیشتر از هر شب دیگر بر اثر عشق و دلبستگی میسوزم، به طوری که دل من مانند شمعی میسوزد و این آتش درونم پنهان است و از زبانم احساس نمیشود.
هوش مصنوعی: زمانی که کاروان لیلی در حرکت است، مجنون با صدای زاریاش باعث ایجاد هیاهو و شلوغی میشود. در این شرایط، شتر بارکش (محمل) نمیتواند بارش را درست بر دوش نگه دارد. بنابراین، بهتر است به مجنون گفته شود که آرامش خود را حفظ کند و از ایجاد سر و صدا بپرهیزد.
هوش مصنوعی: در ذهن من حسی وجود دارد که عقل، دین و دل را از من گرفته است. اگر بخواهی میتوانی این احساس را عشق بنامید و اگر نه، میتوانی آن را جنون بخوانی.
هوش مصنوعی: کسی که فقط به فکر منافع خودش است و راحتطلبی میکند، نباید به دنبال کعبه و معنویت برود؛ زیرا او نمیتواند در کنار سختیها و مشکلات، به زیباییها و نعمتها دست یابد.
هوش مصنوعی: به هیچ وجه اجازه نده که زیبایی او کم شود، ای دل! حتی اگر دیگران او را زشت یا زیبا بدانند، نباید توجهی به نظر آنها داشته باشی.
هوش مصنوعی: اگر خورشید هم عیب خفاش را بگوید، نقصی ندارد؛ زیرا برای کسی که نمیتواند ببیند، روز و شب هیچ تفاوتی ندارد.
هوش مصنوعی: از نور تو نمیتوانم دور شوم، هرقدر هم که بسوزی. چون پروانهای که برای آتش سوزان خود هیچ ترسی ندارد و فقط به تو فکر میکند.
هوش مصنوعی: دوستان همگی رفتهاند و من در خواب غفلت به سر میبرم. در این بیابان خطرناک، کجا میتوانم خضر را پیدا کنم تا مرا از این وضعیت نجات دهد؟
هوش مصنوعی: به دل بگو که برای رسیدن به هدفم به یاری مردان بلند همت نیاز دارم، تا بتوانم از این بیابان دور و به کعبهٔ آرزوهایم برسم.
هوش مصنوعی: کدام کعبه را باید جستوجو کرد؟ کجاست سرزمین طوس، جایی که مکانی است مقدس برای زیارت هشتمین امام که با زائرانش ملاقات میکند و حتی ملک از بالاترین آسمانها به آنجا میآید.
هوش مصنوعی: رضایت و خوشنودی، اساس و بنیاد ایمان است. رضایت، شفاعت کنندهٔ گناهان امامان بزرگوار است؛ آن امامانی که در خراسان بزرگ و خوشبخت، همچون پادشاهانی بزرگ و والامقام قرار دارند.
هوش مصنوعی: دست لطف و محبت خود را بر چهره بینظم من بکش، چون میترسم این سیاهی که بر صورتم است، مرا شرمنده و رسوا کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر آمد پیلگون ابری ز روی نیلگون دریا
چو رای عاشقان گردان چو طبع بیدلان شیدا
چو گردان گشته سیلابی میان آب آسوده
چو گردان گردباد تندگردی تیره اندروا
ببارید و ز هم بگسست و گردان گشت بر گردون
[...]
خداوندی که در وحدت قدیم است از همه اشیا
نه اندر وحدتش کثرت، نه مُحدَث زین همه تنها
چه گوئی از چه او عالم پدید آورد از لولو
که نه مادت بد و صورت، نه بالا بود و نه پهنا
همی گوئی که بر معلول خود علت بود سابق
[...]
چه جرمست اینکه هر ساعت ز روی نیلگون دریا
زمین را سایبان بندد بپیش گنبد خضرا ؟
چو در بالا بود باشد بچشمش آب در پستی
چو در پستی بود باشد بکامش دود بر بالا
گهی از دامن دریا شود بر گوشۀ گردون
[...]
بهر چیزی بود خرسند هرکش قدر بی بالا
بهفت اقلیم نپسندد کسی کش همتی والا
ز خاک و باد و آب آتش شرف دارد فزون زیرا
که چون باشد سوی پستی بود میلش سوی بالا
ندارد هیچ مخلوقی بعالم قدرت خالق
[...]
سپاه ابر نیسانی ز دریا رفت بر صحرا
نثار لؤلؤ لالا به صحرا برد از دریا
چون گردی کش برانگیزد سم شبدیز شاهنشه
ز روی مرکز غبرا به روی گنبد خضرا
گهی ماننده دودی مسطح بر هوا شکلش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.