در آن سرا که برانند پادشایی را
کجا مجال بود رهنشین گدایی را
ز خاک میکده جو سر جم که میبینم
به پای هر خُم جام جهاننمایی را
خلاف رسم از آن چشم فتنهخیز فلک
بر آسمان ز زمین میبرد بلایی را
صفای صفه دیر مغان ندیده مگر
که شیخ طوف کند مرده صفایی را
علاج هجر کند وصل یار ورنه طلب
کجا علاج کند درد بیدوایی را
ز اشتیاق نیستان بنالد اندر بزم
زنی اگر شنوی آتشیننوایی را
قبای غنچه دریدی و جامه گل را
به سرو ناز چو پیراستی قبایی را
کشی ز سلسله زهد پارسایی دست
اگر به دست کشی طره رسایی را
غبار من نرود از سرای تو بیرون
به سر اگر نهیم سنگ آسیایی را
شکنج زلف تو آشفته آن زمان گیرد
که پشه صید کند در هوا همایی را
مقیم میکده شد آدم و بهشت بهشت
مگر ز کوی مغان به ندیده جایی را
پناه برد به خاک نجف ز روی شعف
کند به چشم مگر سرمه خاکپایی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به تضاد میان پادشاهی و گدایی اشاره میکند و از زیباییهای میکده و جام جهاننمایی سخن میگوید. او به ناپایداری اوضاع آسمانی و زمین اشاره میکند و از صفای مکانهای مذهبی و وضعیت شیخها صحبت میکند. شاعر به عشق و وصل یار اشاره میکند و میگوید که درد جدایی درمان ندارد. همچنین به زیباییهای طبیعت، عشق و زهد اشاره میکند و در نهایت به تعارض میان بهشت و میکده و پناه بردن انسانها به جاهایی مقدس اشاره میکند. سطرهای شعر به نوعی جستجوی زیبایی و حقیقت در زندگی و عشق هستند.
هوش مصنوعی: در جایی که پادشاهی را طرد میکنند، چگونه ممکن است جایی برای گدایی که در حال گذر است وجود داشته باشد؟
هوش مصنوعی: از خاک میکده، جوش و خروش شراب را میبینم، که در پای هر خمره، جامی از جهانی نمایان است.
هوش مصنوعی: چشمهای فریبنده و مرموز آسمان بر روی زمین، بیاعتنا به قوانین طبیعی، مشکلی بزرگ به وجود میآورد.
هوش مصنوعی: تنها کسی میتواند زیبایی و آرامش خاصی که در صفه دیر مغان وجود دارد را درک کند که شیخی را ببیند که در حال طواف و عبادت است و روحی تازه به خود گرفته باشد.
هوش مصنوعی: اگر وصلی از جانب یار باشد، درد جدایی را درمان میکند وگرنه چگونه میتوان با جستوجو، دردی را که هیچ درمانی ندارد بهبود بخشید؟
هوش مصنوعی: از حسرت نیستان، تا بزم آنان میرسد و اگر صدای آتشین و شگفتانگیزی بشنوی، میدانی که ناشی از آن اشتیاق است.
هوش مصنوعی: تو غنچه را باز کردی و لباس گل را به زیبایی به قامت سرو ناز پوشاندی، مثل اینکه قبا را به دقت آراستهای.
هوش مصنوعی: اگر از زهد و پارسایی دست بکشی و به زیبایی و جذابیت روی بیاوری، مانند این است که موهای زیبا و فریبندهای را در دست میگیری.
هوش مصنوعی: هرگز غباری که به خاطر تو بر سرم نشسته است، از زندگیام خارج نمیشود، حتی اگر سنگی بزرگ به سرم بزنند.
هوش مصنوعی: زندگی ما زمانی دچار آشفتگی و پریشانی میشود که موجودی کوچک و بیاهمیت، مثل پشه، بتواند در آسمان، پرندهای بزرگ و باشکوه مانند همای را شکار کند.
هوش مصنوعی: آدم به میکده مستقر شد و دیگر بهشت را تنها از کوی مغان ندیده است. به نظر میرسد که او در لذتهای دنیوی غرق شده و از تجربههای معنوی دور شده است.
هوش مصنوعی: او از شادی به خاک نجف پناه میبرد و با چشم خود به شاید زیبایی خاک پای زائران مینگرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تفاوتی نکند قدر پادشایی را
که التفات کند کمترین گدایی را
به جان دوست که دشمن بدین رضا ندهد
که در به روی ببندند آشنایی را
مگر حلال نباشد که بندگان ملوک
[...]
اگر تو تازه کنی با من آشنایی را
بر افکنی ز جهان رسم بی وفایی را
ز راه مرحمت آن دم که از وفا گویی
بسوز همچو دلم برقع جدایی را
اگر چراغ نباشد شبِ وصال چه غم
[...]
شناخت آنکه غم و محنت جدایی را
بمیرد و نبرد سلک آشنایی را
به اختیار نگردد کس از عزیزان دور
ولی چه چاره کنم فرقت قضایی را
مکن به شمع مه و مهر نسبت رخ دوست
[...]
به شکر حق که کند شکر حق ستایی را
کسی چه شکر کند نعمت خدایی را
چه کبریاست ندانم ز ملک تا ملکوت
چه فسحت است و فضا ملک کبریایی را
کمال حکمت او میکند بنات نبات
[...]
به کوی عشق مبر زاهد ریایی را
مکن به شهر بدآموز، روستایی را
جماعتی که به بیگانگان نمی جوشند
نچیده اند گل باغ آشنایی را
ز زلف ماتمیان ناخنی چه بگشاید؟
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.