گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

خورشید رخت زیر خم زلف نهانست

لیکن چه نهانی که بشب ماه عیانست

چشم تو چو ترکیب کماندار که از زلف

آویخته پیوسته کمندش بکمانست

لعلت سخنی گفت و یقینم شده حاصل

در جوهر فردی که همه وهم و گمانست

سودست بسودای تو سر دادن عشاق

کی عاشق صادق بغم سود و زیانست

یک بوسه از آن لعل می آلود خدا را

کان شکر و یاقوت دوای خفقانست

غم نیست کسی را که بهشت است نشمین

کی پیر شود هر که اسیر تو جوانست

چون زردی رخساره نشانی بود از عشق

عشاق تو را زان همه رنج یرقانست

هر صبح بگلزار هوا غالیه بیزاست

تا زلف که در راه صبا مشک فشانست

ما نیک بجستیم نشان تو در آفاق

رنگی نه که گوئیم که بهمان و فلانست

انوار تو در جمله ذرات هویدا

بیش از همه در مهدی وهادی زمانست

دیدن نتوان هیچت و پیداست که هستی

چون روح که اندر تن و معنی نه بیانست

تا ساقی دور است شه بزم ولایت

آشفته کجا چشم بدست دگرانست

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
منوچهری

الْمِنَّةُ لِلّٰه که این ماهِ خزانست

ماهِ شُدن و آمدنِ راهِ رَزانست

از بسکه درین راهِ رز انگور کشانند

این راهِ رَز ایدون چو رهِ کاهکَشانست

چون قُوسِ قُزَح برگِ رَزان رنگ‌به‌رنگند

[...]

مسعود سعد سلمان

هجران تو ای شهره صنم باد خزانست

کاین روی من از هجر تو چون برگ رزانست

در طبع نشاطم طمع وصل چنانست

در باغ دلم باد فراق تو همانست

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
سنایی

رازی ز ازل در دل عشاق نهانست

زان راز خبر یافت کسی را که عیانست

او را ز پس پردهٔ اغیار دوم نیست

زان مثل ندارد که شهنشاه جهانست

گویند ازین میدان آن را که درآمد

[...]

وطواط

صدر ثقة الدین کنف خلق جهانست

خاک دراو کعبهٔ اشراف زمانست

آراسته از طالع او روی سپهرست

افروخته از طلعت او صحن جهانست

در خدمت او تقویت خرد و بزرگست

[...]

فلکی شروانی

ای دیده در آن شکل و شمایل نظری کن

گر زآنکه تو را آرزوی دیدن جانست

روئیست در آن چشم جهانی متحیر

زلفی که پریشانی احوال جهانست

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه