آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۸
خواهم که در هم بشکنم این طاق مینافام را
زین چارطبع مختلف برجا نمانم نام را
گم شده ره میخانهام از دست شد پیمانهام
دستی بگیر ای نوجوان این پیر دُردآشام را
سگ از ره مهر و وفا همصحبت اصحاب شد
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۲۲
گر این کرشمه بود آن نگار ترسا را
سزد که سجده کنم بعد از این کلیسا را
کشانکشان ز حرم شیخ را به دیر آرد
دهد چه تاب خم طرهٔ چلیپا را
به حی چه جلوه کند با جمال جانافزا
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۹
با رخ تو مقابله کرده ام آفتاب را
تافت ولیک روز کی بیش نداشت تاب را
ای خم زلف اندکی زانمه رو کناره کن
با تو که گفت ای سیه پرده شو آفتاب را
مدرس عشقرا بس است آیت قامت بتان
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۲
به صید خلق بتان تا گشاده بازو را
شکار شیر بیاموختند آهو را
کند ز تیر نظر صید رستم دستان
کمان سخت ببینید و زور بازو را
محیط ماه و خوری ای خطوط ریحانی
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۴۵
جامه پوشید و بیاراست قد رعنا را
پرده افکند وعیان کرد رخ زیبا را
ترک یغمائی اگرغارت یکخانه کند
نازم آن را که به یغما ببرد یغما را
هر که دارد چو تو غلمان بهشتی امروز
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۲
بی تو با غیر ندانی که چه شد دوش مرا
بود بر جای پری دیو در آغوش مرا
حسرت آن بر دوشم بدل افروخت شرر
سوخت چون شمع زسر تا بقدم دوش مرا
درد سر میکشم از عقل کجائی ساقی
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۵۷
در دل و دیده ام ای دلبر جانانه بیا
پی تشریف تو پاکست مرا خانه بیا
خلوتی کرده ام از غیر و می ومطرب هست
عذر یکسونه و بی پرده و رندانه بیا
گر رقیب است تو را مانع دیدار حبیب
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۶۸
ساقی آن باده در افکند به پیمانه ما
که چه سیماب برقص آمده کاشانه ما
چند غواص بری رنج بعمان پی در
طلب از قلزم دل گوهر یکدانه ما
هر که مجنون شود از شور و هوای لیلی
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۲
به چهرهات شده آن زلف مشکفام نقاب
بدان صفت که حواصل به زیر پر عقاب
تو را بزلف نژند آمده حجاب جمال
که دود تیره بر آتشکده شده است حجاب
نه دل خراب تو شد زاولین نظر ای عشق
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۵
شدم به مژده وصلت امیدوار امشب
به عکس هجر توام کرده سوگوار امشب
ز اشک و آه کران تا کران گرفت دلم
به این سپاه کنم با تو کارزار امشب
برای دیدن رویت اگرچه مرد رقیب
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۶
تا برد رنج خمار و تا زداید رنج خواب
ساغر می از خم گردون برآورد آفتاب
یا رب این می از کجا خورده که همچون بخت من
نرگس مخمور ساقی برنمیخیزد زخواب
مطرب زهره جبین بذله بخوان چنگی بزن
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۰
من بلبل غریبم و این آشیانان غریب
گلبن بود غریب تر و گلستان غریب
گر راندت زگلشن و گلبن عجب مدار
ای بلبل غریب بود باغبان غریب
پیش از نسیم صبح شکفته است گل بباغ
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۱
شاها تو خود غریبی و آشفته ات غریب
رحمی که بر غریب بود مهربان غریب
میکشد عاقبتم درد غم عشق حبیب
بود آیا که کند چاره این درد طبیب
همه یاران سفری گشته و من مانده بجا
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۶
غنیمت دان دلا این عیش را در بوستان امشب
تمتع گیر نه از گل ز وصل دوستان امشب
مگر حوری به باغ آمد و یا غلمان سوی بستان
که شد رشک بهشت عدن باغ و بوستان امشب
چو شاخ ارغوان من چمان اندر چمن آمد
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۸
علی الصباح که ریزد به باغ اشک سحاب
به عذر توبه شکن میکشان مست و خراب
از آن شراب شبانه کرم کن ای ساقی
که تا ز خاطر مستان بری کسالت خواب
خمار و خواب ز سر کی رود مگر از می
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱
ای فتنه چشم سیهت راهزن خواب
وی روی تو گلزار جهان را گل شاداب
من شب همه شب از غم دیدار تو بیدار
چشمان تو سرمست و تو دایم به شکر خواب
ای آنکه تو را منظر چشمم شده منزل
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳
به سودای پریشانیست یارب کار من هرشب
که در دست رقیبان است زلف یار من هرشب
چو دست مدعی زد چنگ همچون شانه بر زلفش
بود چون مرغ شبآویز افغان کار من هرشب
مسلمانان ز کفر مومن همه بیزار و هرروزه
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۵
ای خرد طفلی از دبستانت
عقل مدهوش چشم مستانت
شیر نخجیر آهوی نگهت
پور دستان اسیر دستانت
خیز ای شیر عقل کاتش عشق
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹
چه نانها خوردم از خوان محبت
که شرمم باد از احسان محبت
محبت عشق شد در آخر کار
خرابم کرد طغیان محبت
بگفتا بگذر از جان و دل و دین
[...]
آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۴
جامه کعبه چو خم موی تست
قبله عشاق در ابروی تست
یوسف مصری که برآمد زچاه
چنبر دلوش رسن موی تست
اژدر موسی که بود سحرخوار
[...]