گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

تا برد رنج خمار و تا زداید رنج خواب

ساغر می از خم گردون برآورد آفتاب

یا رب این می از کجا خورده که همچون بخت من

نرگس مخمور ساقی برنمیخیزد زخواب

مطرب زهره جبین بذله بخوان چنگی بزن

تا بنوشم باده گلگون بگلبانگ رباب

ساقی خمخانه در ده آن شراب آتشین

کز شعاع او بسوزم پرده این نه حجاب

طره حوراوشی دارم که در باغ بهشت

می نهم بر گردن حوری و غلمان زان طناب

در خیال ماه رویت یکدمم دیده نخفت

چون نکو دیدم همه شب میزدم نقشی بر آب

تا چه یونس دل برون آمد زبطن حوت عشق

هفت دریا در نظر آید مرا موج سراب

برنپیچم سر زجور بیحسابت از کمند

دستت از دامن نمیدارم الی یوم حساب

گر بهشتم بی تو منزلگه بود بئس المصیر

با تو گر دوزخ مرا مأوا بود حسن المآب

هر که را اندر ولای تو شکی باشد بدل

گر در آبش افکنی آتش شود بی ارتیاب

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عنصری

شهریار دادگستر خسرو مالک رقاب

آنکه دریا هست پیش دست احسانش سراب

آسمان جود گشت و جود ماه آسمان

آفتاب ملک گشت و ملک چرخ آفتاب

بنگر اکنون با خداوند جهان شاه زمین

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
فرخی سیستانی

تا ببردی از دل و از چشم من آرام و خواب

گه ز دل در آتش تیزم گه از چشم اندر آب

عشق تو باچار چیزم یار دارد هشت چیز

مرمرا هر ساعتی زین غم جگر گردد کباب

با رخم زر و زریر و با دلم گرم و زحیر

[...]

ازرقی هروی

مهترا ، هر چند شعرم زان هر شاعر بهست

تا توانستم نکردم من ز شعری اکتساب

قصد آن دارم که دامن در چنم زین روز بد

روز خوب خویش جویم بر ستوری چون عقاب

تا همی خوانم کتاب و تا همی جویم شراب

[...]

قطران تبریزی

سر و بالایی که دارد بر سر گل مشک ناب

آفت دل‌هاست و اندر دیده‌ام چون آفتاب

روی رنگینش چو ماه تافته بالای سرو

زلف مشکینش چو مشک تافته بر ماهتاب

صبر از آن خواهم همی تا عشق او پوشم به صبر

[...]

مشاهدهٔ ۲ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
ابوالفرج رونی

ای بیان جود تو بر کاغذ روز سپید

نقش کرده خامه قدرت به زر آفتاب

هر کجا کلک تو شد بر صفحه کاغذ روان

تیغ هندی را نماند با نفاذش هیچ تاب

در هوایت هر که چون کاغذ دوروئی پیشه کرد

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه