تا برد رنج خمار و تا زداید رنج خواب
ساغر می از خم گردون برآورد آفتاب
یا رب این می از کجا خورده که همچون بخت من
نرگس مخمور ساقی برنمیخیزد زخواب
مطرب زهره جبین بذله بخوان چنگی بزن
تا بنوشم باده گلگون بگلبانگ رباب
ساقی خمخانه در ده آن شراب آتشین
کز شعاع او بسوزم پرده این نه حجاب
طره حوراوشی دارم که در باغ بهشت
می نهم بر گردن حوری و غلمان زان طناب
در خیال ماه رویت یکدمم دیده نخفت
چون نکو دیدم همه شب میزدم نقشی بر آب
تا چه یونس دل برون آمد زبطن حوت عشق
هفت دریا در نظر آید مرا موج سراب
برنپیچم سر زجور بیحسابت از کمند
دستت از دامن نمیدارم الی یوم حساب
گر بهشتم بی تو منزلگه بود بئس المصیر
با تو گر دوزخ مرا مأوا بود حسن المآب
هر که را اندر ولای تو شکی باشد بدل
گر در آبش افکنی آتش شود بی ارتیاب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به عشق و شوق به می و میخانه میپردازد. شاعر از رنج و خواب آشفتهاش میگوید و اشاره میکند که آفتاب همچون می از خم گردون برمیخیزد. او از ساقی میخواهد تا نرگس مخمور خود را از خواب بیدار کند و به او میدهد تا از باده گلگون بنوشد. شاعر احساس میکند که شراب آتشین بر او تاثیرگذار است و میخواهد در باغ بهشت حوریان را به گردن بیاویزد. او در خیال ماهروی محبوبش از خواب نمیافتد و به حرکاتش در آب مینگرد. در انتها، شاعر به شدت وابسته به محبوبش میشود و میگوید که حتی اگر بهشت بدون او باشد، دوزخ با او بهشت است. این شعر در واقع یک ابراز عشق عمیق و شیدایی نسبت به معشوق و شوری در پی یافتن لذتهای زندگی و عشق است.
هوش مصنوعی: هنگامی که آفتاب از افق برمیخیزد، رنج و کسالت ناشی از خواب را از بین میبرد و به ما نشاط و سرزندگی میبخشد. این نور، مانند ساغری است که نوشیدنی خوشمزهای را به ارمغان میآورد و به ما انرژی و شادابی میدهد.
هوش مصنوعی: خدایا این می که من مینوشم از کجا آمده است که همچون بخت من، نرگس زیبای ساقی از خواب برنمیخیزد و سراغ من نمیآید؟
هوش مصنوعی: ای نوازنده، با چهره زیبات، برایم خوشچیزی و شادمانی بزن تا من بادهای خوشمزه و گلگون بنوشم و به همراه صدای ربابت شاد شوم.
هوش مصنوعی: ای ساقی، در این میخانه شراب آتشینی میریزی که با نور آن من میسوزم و این پرده که به عنوان حجاب بین ماست، دیگر حایلی به حساب نمیآید.
هوش مصنوعی: من یک رشته زیبا دارم که آن را در بهشت بر گردن حوریها و جوانان خوشسیما میاندازم.
هوش مصنوعی: من در خیال چهرهی زیبا و ماهرویت لحظهای هم چشم بر هم نگذاشتم، چون که خوب دیدم که تمام شب به دنبال نقش و نگاری بر روی آب میرفتم.
هوش مصنوعی: تا زمانی که یونس از دل ماهی بیرون آمد، عشق برای من مانند هفت دریا به نظر میرسد، در حالی که فقط تصویر فریبندهای از آب را میبینم.
هوش مصنوعی: هرگز از چنگال تو رهایی نمییابم و تا روز حساب، دست از دامن تو برنمیدارم.
هوش مصنوعی: اگر بهشت بدون تو جایی برای زندگیام باشد، بدترین سرنوشت است؛ اما اگر جهنم هم جای من باشد، در کنار تو بهترین وضعیت خواهد بود.
هوش مصنوعی: هر کس که در مورد ولایت تو تردید داشته باشد، اگر او را در آب هم بیندازی، باز هم آتش میشود و در تردیدش ثابت قدم خواهد ماند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شهریار دادگستر خسرو مالک رقاب
آنکه دریا هست پیش دست احسانش سراب
آسمان جود گشت و جود ماه آسمان
آفتاب ملک گشت و ملک چرخ آفتاب
بنگر اکنون با خداوند جهان شاه زمین
[...]
تا ببردی از دل و از چشم من آرام و خواب
گه ز دل در آتش تیزم گه از چشم اندر آب
عشق تو باچار چیزم یار دارد هشت چیز
مرمرا هر ساعتی زین غم جگر گردد کباب
با رخم زر و زریر و با دلم گرم و زحیر
[...]
مهترا ، هر چند شعرم زان هر شاعر بهست
تا توانستم نکردم من ز شعری اکتساب
قصد آن دارم که دامن در چنم زین روز بد
روز خوب خویش جویم بر ستوری چون عقاب
تا همی خوانم کتاب و تا همی جویم شراب
[...]
سر و بالایی که دارد بر سر گل مشک ناب
آفت دلهاست و اندر دیدهام چون آفتاب
روی رنگینش چو ماه تافته بالای سرو
زلف مشکینش چو مشک تافته بر ماهتاب
صبر از آن خواهم همی تا عشق او پوشم به صبر
[...]
ای بیان جود تو بر کاغذ روز سپید
نقش کرده خامه قدرت به زر آفتاب
هر کجا کلک تو شد بر صفحه کاغذ روان
تیغ هندی را نماند با نفاذش هیچ تاب
در هوایت هر که چون کاغذ دوروئی پیشه کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.