من بلبل غریبم و این آشیانان غریب
گلبن بود غریب تر و گلستان غریب
گر راندت زگلشن و گلبن عجب مدار
ای بلبل غریب بود باغبان غریب
پیش از نسیم صبح شکفته است گل بباغ
کاز بلبلان رسید بگوشش فغان غریب
دشمن هر آنچه کرد نه جای شکایتست
بر دوستان بود ستم از دوستان غریب
دل از کمان ابرو و تیر نظر شکار
صیدی غریب و تیر غریب و کمان غریب
گل گوش خود گرفت زدستان عندلیب
از من شنو زقصه که بد داستان غریب
چون طفل اشک در بدرو کو بکودوان
گوای دو دیده چند بود آنچنان غریب
تنها نه دل بشام غریبان زلفت تست
کامد اسیر هر خم او یک جهان غریب
عمریست درد نوش خراباتم و ولیک
حیران ستاده ام بدر میکشان غریب
ای عشق خود چه شد که به شهر و دیار تو
هرگز به یاد ناورد از خانمان غریب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر احساس غریبی و تنهایی را بیان میکند. او خود را به بلبل غریب تشبیه میکند که در محیطی بیگانه و غریب زندگی میکند، و به همین ترتیب، گلها و باغها نیز برای او غریباند. شاعر با اشاره به مشکلات و ستمهایی که از دوستان نیز ممکن است ببیند، نشان میدهد که درد و رنج او ناشی از غریبی و جدایی از محبوب است. او به یاد آوری عشقش و احساس تنهاییاش در کنار دوستان و خاطرات تلخ گذشته میپردازد و دلتنگیاش را به تصویر میکشد. در نهایت، او از وجود غریبی در زندگیاش سخن میگوید که حتی در عشق و دوستی نیز احساس تنهایی میکند.
هوش مصنوعی: من یک بلبل تنها و بیکس هستم و این مکانهایی که در آن زندگی میکنم، برای من غریب و ناآشناست. حتی باغ گل نیز برایم陌 العنان و ناآشنا به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: اگر تو را از باغ و گلستان دور کردند، جای تعجب نیست. ای بلبل غریب، چون باغبان هم غریب و دورافتاده است.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه نسیم صبح بوزد، در باغ گل شکوفا شده است، و صدای نالههای غریب بلبلان به گوشش رسیده است.
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوان به اقداماتی که دشمن انجام میدهد، شکایت کرد؛ چرا که این رفتار از طرف دوستان بسیار دردناکتر و ناعادلانهتر است.
هوش مصنوعی: دل از ابروی کمانی به تیر نگاه تو گرفتار شده، مانند صیدی تنها و بیکس که هدف تیرهای غریب و کمان ناشناس است.
هوش مصنوعی: گُل، گوشش را از آواز بلبل گرفت و از من بشنو که داستان غمانگیزی را که دارد.
هوش مصنوعی: چون کودک در درگاه مینالد و اشک میریزد، بپرس که چقدر غم در دل دارد و چقدر غریب است.
هوش مصنوعی: تنها دل نیست که به زلف تو بربسته شده است، بلکه هر کجای او، جهانی از غریبی را به اسارت گرفته است.
هوش مصنوعی: سالیان طولانی است که به خاطر درد و ناراحتی، به میخانه پناه آوردهام، اما هنوز در انتخاب مسیر و تصمیمگیری دربارهی زندگیام گیج و سردرگم هستم.
هوش مصنوعی: ای عشق، چه شده است که هیچگاه به یاد تو از خانه و دیار خود دور نمیشوم و اینجا نمیآیم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در عهد ماست بسکه دل شادمان غریب
از گل تبسم است درین گلستان غریب
هر سو دود، نبیند یک طبع آشنا
کافر مباد همچو سخن در جهان غریب
یک تن نیافتیم که فهمد زبان ما
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.