گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

علی الصباح که ریزد به باغ اشک سحاب

به عذر توبه شکن می‌کشان مست و خراب

از آن شراب شبانه کرم کن ای ساقی

که تا ز خاطر مستان بری کسالت خواب

خمار و خواب ز سر کی رود مگر از می

قدح بیار پیاپی مکن دریغ شراب

اگرچه در رمضان بسته بود میخانه

هزار شکر گشودش مفتح الابواب

گذشت آنکه زدی طبل را به زیر گلیم

بگو مغنی مجلس به بانگ و چنگ رباب

صلای عیش به نوروز داده است ملک

غمین دگر ننشینند یا اولی الالباب

مهل به بیهده فیض سحاب در گلزار

که مغتنم شمری فیض صحبت اصحاب

تهی و ساده عیش و نشاط در بستان

به رغم دشمن بدگوی و شادی احباب

ترانه گوی عنا دل ز مقدم گل نو

غزل سرایی آشفته مدحت اطیاب

کدام سلسله پاکان نبی و آل کرام

خصوص آنکه به غیب اندر است و بسته نقاب

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
فرخی سیستانی

چو سیر گشت سر نرگس غنوده ز خواب

گل کبود فرو خفت زیر پرده آب

چو سرخ گل بسر اندر کشید سبز ردا

نمود باغ بدان شمعهای خویش اعجاب

ز لاله باغ پر از شمع بر فروخته بود

[...]

ازرقی هروی

بفرخی و سعادت بخواه جام شراب

که باز باغ برید از پرند سبز ثیاب

ز رنگ میغ و ز برگ شکوفه پنداری

زمین حواصل پوشید و آسمان سنجاب

بشاخ سوسن نازک قریب شد قمری

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از ازرقی هروی
قطران تبریزی

شده است بلبل داود و شاخ گل محراب

فکنده فاخته بر رود و ساخته مضراب؟

یکی سرود سراینده از ستاک سمن

یکی زبور روایت کننده از محراب

نگر که پردر گردید آبگیر بدانکه

[...]

مشاهدهٔ ۳ مورد هم آهنگ دیگر از قطران تبریزی
مسعود سعد سلمان

مرا ازین تن رنجور و دیده بی خواب

جهان چو پر غرابست و دل چو پر ذباب

ز بهر تیرگی شب مرا رفیق چراغ

ز بهر روشنی دل مرا ندیم کتاب

رخم چو روی سطرلاب زرد و پوست بر او

[...]

مشاهدهٔ ۴ مورد هم آهنگ دیگر از مسعود سعد سلمان
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه