چه نانها خوردم از خوان محبت
که شرمم باد از احسان محبت
محبت عشق شد در آخر کار
خرابم کرد طغیان محبت
بگفتا بگذر از جان و دل و دین
به سر بردیم پیمان محبت
سر ار داری بنه پا در ره عشق
بود این گوی چوگان محبت
بود از کسوت زر تار عارم
چو خور گشتم چو عریان محبت
چه مینازی به کیوانت سپهرا
شد او دربان ایوان محبت
ز پیکان ز هجر همچون شهد خوردم
بود این شیر پستان محبت
خلیلا خوش برو در نار نمرود
که بینی گشت گلزار محبت
برید آشفته دستم از همهجا
زدم دستی به دامان محبت
بود هر جسم را جانی به ناچار
علی شد جان جانان محبت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.