ای فتنه چشم سیهت راهزن خواب
وی روی تو گلزار جهان را گل شاداب
من شب همه شب از غم دیدار تو بیدار
چشمان تو سرمست و تو دایم به شکر خواب
ای آنکه تو را منظر چشمم شده منزل
هشدار که این خانه بود در ره سیلاب
مژگان من آن قصه خونین درون را
بر چهره من نقش همیکرد ز خوناب
بر آتش سودای تو دل صبر ندارد
بر نار کجا صبر کند قطره سیماب
وقتست که تا سر بنهم بر سر طوفان
کاندر سر این، ورطه صبرم شده نایاب
با مدعی وصل مخوان قصه هجران
آسوده به ساحل نشناسد غم گرداب
سودای تو بس نیست همینم کُشد آخر
کت وقف رقیبان شده آن لعل چو عناب
آشفته حدیث تو به ایجاز نگنجد
کز رشته آن زلف رسا، میکشد اطناب
زلفت که کمندی شد و حبل الله مطلق
شاهنشه آفاق علی فاتح ابواب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلتنگی شاعر نسبت به محبوبش صحبت میکند. شاعر از درد و غم ناشی از دوری از معشوق میگوید و اشاره میکند که خواب و آرامش را از دست داده است. چشمان محبوب او را به خواب میبرد، اما او همچنان بیدار و غمگین است. شاعر هشدار میدهد که این عشق خطرناک است و ممکن است او را به ورطهای خطرناک بکشاند. او به صبر و تحمل اشاره میکند و بیان میکند که دیگر نمیتواند بیش از این طاقت بیاورد. در نهایت، شاعر با مهارتهای زبانی و توصیفهای زیبا، عشق را به عنوان یک نیروی قوی و در عین حال ویرانگر به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: چشم سیاه تو همانند یک فتنه است که خواب را از انسانها میرباید و چهره زیبای تو، زندگی را مانند یک گلزار سرشار از شادابی جلوهگری میکند.
هوش مصنوعی: هر شب به خاطر غم دیدن تو بیدارم و چشمانم از شادی در خواب تو غرق است، در حالی که تو هر بار با خواب شیرین خود از من دوری میکنی.
هوش مصنوعی: ای کسی که تو محلّت نظر من هستی، بدان که این خانهای که در آن قرار داری ممکن است در مسیر سیلاب قرار بگیرد و در خطر باشد.
هوش مصنوعی: چشمهای من داستان غمانگیز درون را بر چهرهام به تصویر میکشیدند، گویی که از خون دل نوشته شده باشد.
هوش مصنوعی: دلِ دلبستهی تو طاقت نمیآورد، چگونه میتواند قطرهای از جیوه در آتش بر سر تحمل بایستد؟
هوش مصنوعی: زمانی است که باید سرم را در میان طوفان پایین بیاورم، چرا که در این بحران، صبر من به شدت کمبود پیدا کرده است.
هوش مصنوعی: به کسی که ادعای عشق و وصال دارد، نگو در مورد داستان دوری و جداییات صحبت کند، چون کسی که در آرامش و امنیت قرار دارد، درد و غم مشکلات عمیق را نمیفهمد.
هوش مصنوعی: میتوان گفت که عشق و آرزوی تو به اندازهای عمیق و طاقتفرساست که میتواند جانم را بگیرد. آن گوهر زیبا که مانند عناب است، حالا به وسیلهی رقیبان موقوف شده و نمیتوانم به راحتی به آن دسترسی پیدا کنم.
هوش مصنوعی: حرفهای دلبر تو آنقدر پیچیده و زیباست که نمیتوان در کلمات کوتاه بیان کرد، زیرا از زیبایی زلفهایش، داستانها و افسانهها بسیاری وجود دارد که نیاز به شرح و بسط دارد.
هوش مصنوعی: زلف تو مانند کمانی است که به دور میپیچد و این کمان به نوعی نشانهای از قدرت و رهایی است؛ همچون لطف الهی که درهای عالم را به روی فتح و پیروزی میگشاید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
از بهر که بایدت بدین سان شبگیر
وز بهر چه بایدت بدینسان تف و تاب ؟
راه نفسم بسته شد از آه جگر تاب
کو هم نفسی تا نفسی رانم ازین باب
از هم نفسان نیست مرا روزی ازیراک
در روزن من هم نرود صورت مهتاب
بی هم نفسی خوش نتوان زیست به گیتی
[...]
دیشب خبرت هست که در مجلس اصحاب
تا روز نخفتیم من و شمع جگر تاب
از دست دل سوخته و دیده خونبار
یک لحظه نبودیم جدا ز آتش و از آب
من در نظرش سوختمی ز آتش سینه
[...]
ای چشمهٔ حیوان شده از شرم لبت آب
تابی ز مه روی تو خورشید جهان تاب
از لعل شکربار تو شد خون دل عناب
شد چشم من از شوق رخت چشمهٔ سیماب
ور بگفتی که سقا آورده آب
وربگفتی که برآمد آفتاب
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.