بی تو با غیر ندانی که چه شد دوش مرا
بود بر جای پری دیو در آغوش مرا
حسرت آن بر دوشم بدل افروخت شرر
سوخت چون شمع زسر تا بقدم دوش مرا
درد سر میکشم از عقل کجائی ساقی
قدحی هوش زدا تا ببری هوش مرا
قصه از اژدر موسی مکن و دست کلیم
بس بود قصه آن زلف و بناگوش مرا
گو میفکن بسرم سایه دگر سرو سهی
گر خرامد بسرا سرو قباپوش مرا
تا لبت تر شده از باده اغیار چو جام
همچو خم خون دل از رشک زند جوش مرا
پرده دیده کنم فرش رهت گر آئی
زیب ده از قدمت خانه مفروش مرا
بنگاهی شود آشفته تو را بنده بجان
بخرایخواجه بیک نظره و مفروش مرا
خم شده پشت من از بار گنه دستم گیر
رحمتی بار گران برفکن از دوش مرا
طوطی نطق مرا قوتی ای شیر خدا
تا نخوانند دگر بلبل خاموش مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنجی که به خاطر دوری محبوبش میکشد صحبت میکند. او به یاد پری (محبوب) و حسرتش میافتد و از باری سنگینی که بر دوشش قرار دارد شکایت میکند. او از ساقی میخواهد که قدحی به او بدهد تا از هوش برود و دردهایش را فراموش کند. شاعر در ادامه به زیباییهای محبوبش اشاره میکند و میگوید که اگر محبوبش بیاید، زندگیاش رنگ و بویی دیگر خواهد گرفت. همچنین از بار گناهانش گلهمند است و از خداوند طلب رحمت و کمک میکند تا بار گناهانش سبک شود. در نهایت، از خداوند درخواست میکند تا به او قدرتی بدهد که بتواند مانند طوطی سخن بگوید و خاموش نباشد. این شعر احساسات عمیق و عذابهای عاشقانه را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: بدون تو، نمیدانم چه بر سرم آمد، شب گذشته پری زیبایی در آغوشم بود و من را ترک کرد.
هوش مصنوعی: حسرت یاری که از دست رفته، بر دلم چنان آتش افروخته که مثل شمعی که از بالای سرش تا پایش آتش میگیرد، مرا میسوزاند.
هوش مصنوعی: من از دردسر عقل سرگردان و گیج خود رنج میبرم، ای ساقی! قدحی به من بده که هوش مرا ببرد و درک و فهمم را از بین ببرد.
هوش مصنوعی: قصهی اژدری که موسی با آن مبارزه کرد را فراموش کن و از ماجرای کلیم میگویی، کافی است. صحبت از زلف و لبهای من، خود داستانی دیگر است.
هوش مصنوعی: به من بگو که اگر سایهی دیگری بر سرم بیفتد، هیچ مشکلی نیست؛ زیرا اگر سرو زیبایی دیگر به سمت من بیاید، من به پناه آن سرباز میکنم.
هوش مصنوعی: زمانی که لبانت به خاطر نوشیدن شراب دیگران تر شود، مثل جامی که از دل خونم بر اثر حسادت به جوش میآید.
هوش مصنوعی: اگر تو بیایی و پا بر زمین من بگذاری، چشمانم را تماشا میکنم و برای استقبال از تو با فرش زیبایی فرش خواهم کرد.
هوش مصنوعی: اگر کسی تو را دچار آشفتگی ببیند، من آمادهام جانم را به خاطر تو فدای کنم. آقای من، با یک نگاه به من، مرا به قیمتی نسیه نده.
هوش مصنوعی: دوشم به خاطر گناهانم سنگینی میکند و در این حال از تو میخواهم که با رحمتت به من کمک کنی و این بار سنگین را از دوش من برداری.
هوش مصنوعی: ای شیر خدا، تو زبان من را به قدرت خود تقویت کن تا دیگران نتوانند صدای بلبل خاموش مرا بشنوند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا بود بار غمت بر دل بیهوش مرا
سوز عشقت ننشاند ز جگر جوش مرا
نگذرد یاد گل و سنبلم اندر خاطر
تا به خاطر بود آن زلف و بناگوش مرا
شربتی تلختر از زهر فراقت باید
[...]
گرچه کردی تو به یک بار فراموش مرا
نرود یاد تو از خاطر مدهوش مرا
از خدا دولت وصلت به دعا می خواهم
تا کشی رغم بداندیش در آغوش مرا
زهر و تریاک و گل و خار به هم بنهادند
[...]
چون می کهنه چه شد گر نبود جوش مرا؟
شور صد بزم بود در لب خاموش مرا
می کشم تهمت سجاده تزویر از خلق
گر چه فرسوده شد از بار سبو دوش مرا
جوش بی تابی من چون دل دریا ذاتی است
[...]
نیست غیر از وصل آبی آتش جوش مرا
مرهمی جز دوست نبود زخم آغوش مرا
بر سرم سودای جانان، بسکه پا افشرده است
باده پرزور نتواند برد هوش مرا
شد ز خامی در سر کار هوس عهد شباب
[...]
خط رخسار تو شبها برد از هوش مرا
پر ز مهتاب شود هاله آغوش مرا
به تماشای تو هرگاه که بی خود گردم
نبض جنباند و فریاد کند گوش مرا
پرده چشم حجاب دل روشن نشود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.