گنجور

 
۱
۲
۳
۴
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵

 

باشد از من باز کمتر غم جدا

غم نشد زین خسته دل یکدم جدا

آب چشمم را نیارد کرد عقل

در هوای عارضش از دم جدا

بی رخ جانپرورش دارم دلی

[...]

۸ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶

 

بیا ماهرویا شکر لب نگارا

گشایش ده از بند غم جان ما را

صبا گر رساند بما بوی وصلت

دهم جان بشکرانه باد صبا را

گرم سرمه از خاک پای تو باشد

[...]

۸ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰

 

خرم آن کوی که منزلگه یارست آنجا

روز پیروز کسیراست که بارست آنجا

عارضش لاله سیراب و قدش سرو سهی است

بر سر سرو سهی لاله ببارست آنجا

هر خم از چین سر زلف گره بر گرهش

[...]

۸ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳

 

هر که بیند رخ آندلبر یغمائی را

نکند هیچ ملامت من شیدائی را

جان زیان کرد دلم بر سر بازار غمش

وینزمان سود بود این دل سودائی را

دلبرا زلف تو عیسی دم و زنار و شست

[...]

۸ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵

 

بر من گذشت آن پسر شنگ نوش لب

رخ در میان زلف چو مه در سواد شب

پیش خط هلال وش و روی چون مهش

خورشید را ندید کسی عنبرین سلب

با وی رقیب همره و آری چنین بود

[...]

۸ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

بر گل سیراب او بین سنبلی پر پیچ و تاب

شام اگر هرگز ندیدی صبح صادق را نقاب

گرد مشک سوده بر کافور می بیزد بلطف

تا بیکجا می نماید سایه را با آفتاب

سبزه خطش بگرد پسته شکر فشان

[...]

۸ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

گر از روی تو افتد عکس بر آب

شود جانرا مصور چهره در آب

ترا تا دیدم از جمع لطیفان

نیاید هیچ در چشمم مگر آب

ز مهر عارضت چشمم پر آبست

[...]

۸ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۲

 

باد صبا چون نقاب از رخ گل برگرفت

بلبل مست از نشاط زمزمه از سر گرفت

مدحت گل میکند بلبل خوشگو ادا

گل صفتش میدهد بر کف از آن در گرفت

لاله بصورت شدست مجمره آتشین

[...]

۸ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳

 

بر ماه و سرو آید هر لحظه صد قیامت

ز آن سرو ماه طلعت و آنماه سرو قامت

گفتم کنم ز کویت عزم سفر ولیکن

چون دیدمت نکردم جز نیت اقامت

در ماجرای عشقت جان در میانه دل

[...]

۸ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰

 

توئی که سایه زلفت شعار خورشیدست

غبار خط تو نقش و نگار خورشیدست

فروغ روی تو کز لطف آب ازو بچکد

چو آتش است که در چشمه سار خورشیدست

بگرد عارض تو خط عنبرین گوئی

[...]

۸ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۲

 

جانا دلم آمد بهوای سر زلفت

در پای تو افتاد بجای سر زلفت

جان تازه کند چون دم عیسی به نسیمی

بادیکه بود غالیه سای سر زلفت

یکموی سر زلف تو خوشتر ز جهانی

[...]

۸ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷

 

در عشق هیچ درد چو درد حبیب نیست

درمان درد عشق بدست طبیب نیست

ای زلف پر ز چین تو شام دل غریب

دانی که هیچ شام چو شام غریب نیست

دریاب کز فراق تو یک لحظه نگذرد

[...]

۸ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰

 

روی شهر آرای یارم آفتابی دیگرست

هر زمانی زلف او در پیچ و تابی دگرست

بر رخ او قطره های خوی چو شبنم بر گلست

هر زمانی چون گلی و چون گلابی دیگرست

گفتم از روی خودم روشن نشانی باز ده

[...]

۸ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳

 

رویت که ازو عالم خوبی بنظام است

چشم بد از و دور یکی ماه تمام است

نی نی غلطم مه که و خورشید چه باشد

خورشید کنیز است ترا ماه غلام است

یک بنده روی رخت غره صبح است

[...]

۸ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۰

 

کشور حسن تو امروز بکام دل ماست

خطبه در مملکت عشق بنام دل ماست

صد چو لیلی بگه حسن کنیز رخ تست

صد چو مجنون بگه عشق غلام دل ماست

بر سر آتش سودای توأم سوخت جگر

[...]

۸ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۵

 

گر مرا جان رود اندر پی جانان از دست

وصل جانان نتوان داد بصد جان از دست

مهر روی چو مهت رونق ایمان منست

بدهم جان ندهم رونق ایمان از دست

یک دل اهل نظر در همه آفاق نماند

[...]

۸ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶

 

لعل شیرین تو پیرایه در عدن است

زلف پر چین تو سرمایه مشک ختن است

سرو تا بنده بالای تو شد از دل پاک

بر زبان همه آزادی سرو چمن است

بر زنخدان تو چاهیست که دل یوسف اوست

[...]

۸ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۴

 

هر کجا صاحبدلی آزاده و فرزانه ایست

در هوای زلف چون زنجیر او دیوانه ایست

تا نپنداری که آن خال است بر رخسار او

از سویدای دلم بر خرمن مه دانه ایست

آبحیوان پیش لعلش خاکساری بیش نیست

[...]

۸ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۱

 

بوئی که ز چین سر زلفت بمن آید

خوشتر ز دم نافه مشک ختن آید

جز قامت رعنای تو بالا ننماید

سروی که ازو بوی گل و یاسمن آید

میگون لب شیرین تو چون در نظرآرم

[...]

۸ بیت
ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۷

 

تا ز پیشم نازنین دلدار شد

بی رخش نور و نوام از کار شد

پوستم بر استخوان مانند چنگ

چنگ گشتم ناله زیر و زار شد

تا هوای چشم و زلف پر خمش

[...]

۸ بیت
ابن یمین
 
 
۱
۲
۳
۴
 
تعداد کل نتایج: ۸۰