باد صبا چون نقاب از رخ گل برگرفت
بلبل مست از نشاط زمزمه از سر گرفت
مدحت گل میکند بلبل خوشگو ادا
گل صفتش میدهد بر کف از آن در گرفت
لاله بصورت شدست مجمره آتشین
ز آنسببش اندرون دود معنبر گرفت
مشک فشان میوزد باد بهاری مگر
آهوی سرو سهی نافه ازو برگرفت
فاخته شد واعظ و سرو سهی منبرش
بر صفت واعظان چون سر منبر گرفت
گفت بدوران گل با صنمی گلعذار
شاد کسی کو بکف باده احمر گرفت
ابن یمین چون شنید وعظ وی از جای جست
دست نگار سهی قد سمنبر گرفت
روی بگلشن نهاد رغم جهانرا و جای
بهر طرب کنج باغ چشمه ساغر گرفت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر زیبایی و طراوت بهار را توصیف میکند. باد صبا صورت گل را میخشکاند و بلبل، شوق و نشاط خود را از سر میگیرد و در مدح گل میخواند. لاله به صورت آتشین درآمده و عطر مشک در هوا میوزد. فاخته به وعظ مشغول میشود و سرو سهی به عنوان واعظ در منبر قرار میگیرد. شاعر به یاد ایامی بیان میکند که برای نوشیدن شراب قرمز با محبوبش خوشحال است. ابن یمین که به وعظ فاخته گوش میدهد، به شادی و نشاط در باغ میپردازد و در عین حال شعف بهار را درک میکند. کل این شعر به زیبایی و نشاط بهار و شادی آن اشاره دارد.
هوش مصنوعی: باد صبا مانند پردهای که از روی گل برداشته شود، وزید و بلبل شاداب، به خاطر خوشحالی و سرور، دوباره شروع به خواندن کرد.
هوش مصنوعی: بلبل با لحن زیبا درباره گل آواز میخواند و صفات خوب گل را وصف میکند. او این صفات را در دستانش دارد و به نمایش میگذارد.
هوش مصنوعی: لاله مانند ظرفی سرخ و آتشین شده است و به همین دلیل از درون، بخار و دودی معطر بیرون میآید.
هوش مصنوعی: نسیم بهاری به آرامی میوزد و به همراه خود عطر مشک را به ارمغان میآورد، گویی آهوی زیبا و رسا از این نسیم مشکین بهرهمند شده است.
هوش مصنوعی: یک فاخته به جای یک واعظ قرار گرفته و بر روی منبرش، مانند سایر وعاظ، به سخنرانی میپردازد.
هوش مصنوعی: گفت: در دوران گل، با دوست زیبایی که چهرهاش مانند گل است، شادمانی کنید. کسی که با دستی پر از شراب قرمز به جمع آمده، شاداب و خوشحال است.
هوش مصنوعی: ابن یمین وقتی که موعظهای را شنید، از جایش بلند شد و دست دختر زیبا و بلند قدی را که مانند درخت سمن بود گرفت.
هوش مصنوعی: بر روی گلستان، دنیای رنگارنگ را به نمایش گذاشت و برای شادی و لذت، در گوشهای از باغ چشمهای پر از شراب را فراهم کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خه که دگر باره دل، درد تو در برگرفت
باز به پیرانه سر، عشق تو از سر گرفت
یار درآمد به کوی، شور برآمد ز شهر
عشق در آمد ز بام، عقل ره درگرفت
لعل تو یک خنده زد، مرده دلی زنده کرد
[...]
تا دل مجنون ما راه قلندر گرفت
هر چه نه لیلیش بود از همه دل برگرفت
سر به گریبان عشق برزد و مردانه وار
جان به میان برنهاد دامن دل برگرفت
عشق چو از کنج غیب راه کمین برگشاد
[...]
چون فلک از آفتاب مشعله ئی درگرفت
عرصه آفاق را جمله در آذر گرفت
خسرو سیاره چون تیغ ضیا برکشید
لشکر ظلمت شکست کشور اختر گرفت
زر گر فطرت بلطف صنع خود اظهار کرد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.